کمکم کن میان نا امنی

دسته: مقالات
یک دیدگاه
جمعه - 16 تیر 1396

بغلم کن برای یک لحظه
تاکه جان دوباره ای گیرم
تونباشی قسم به روح عشق
من برای همیشه میمیرم

کمکم کن میان نا امنی
در درونم پراز هیاهوهاست
هرطرف می کشدمرا روحم
مملو از رسم پست جادوهاست

غصه دارم شبیه آهو که
بچه هایش اسیر صیادند
می دود هرطرف و می داند
کودکانش به تله افتادند

یا شبیه پلنگ تنهایی
که شبانه به چاله افتاده
چشم درچشم ماه شب دارد
قرص ماه کاردست او داده

کمکم کن که گرگ بسیاراست
منم آن آهویی که درمانده
یا پلنگی که زخم دارد و او
آخرین بیت عشق را خوانده

بغلم کن که بهمن است اینجا
چون پرستو اسیر طوفانم
وسط برف میزند طوفان
با غضب تازیانه بر جانم

اخترعبداللهی


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۱۹۳
برچسب ها:
دیدگاه ها
ایلیا این نظر توسط مدیر ارسال شده است. شنبه 24 تیر 1396 - 2:41 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

باسلام خدمت سرکارخانم عبداللهی امیدوارم درمسیرزیباترشدن اشعارتان گام بردارید مطالعه اشعارشاعران بزرگ راغنیمت بشمارید ومضامین تازه وناب را ازروح لطیف وشاعرانه خودتان به عریت بگیرید ودرهرعنوان شعری تازگی راتجربه کنید موفق باشید

You cannot copy content of this page