باید در انتظار مسیحی دوباره بود

دسته: عمومی
بدون دیدگاه
شنبه - 29 مهر 1396

بر شانه های شعر به جز غم نمانده است
جز واژه های ساده ی مبهم نمانده است

از بس مدام طعنه به اشعارمان زدند
بر زخم های قافیه مرهم نمانده است

ای شیخ با چراغ به دنبال کیستی ؟
در این بهشت گمشده آدم نمانده است

وقتی که جز گناه نمی روید از زمین
در این زمین به غیر جهنّم نمانده است

باید در انتظار مسیحی دوباره بود
وقتی که خنده بر گل مریم نمانده است

محمد مرتضایی


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۱۴۹
برچسب ها:

You cannot copy content of this page