* صبا نامه *
* صبا نامه *
جلیل زعیمیان ( صبا بافقی )
* شعرک
ما پرندگانی بی آسمانیم
عَرصه ای برای پرواز نداریم
حتی با بال های قرضی
* شعرک
زندانی
به زندان خود , خو کرده
زندانبان
گاهی برای او
آواز رهایی می خوانَد !
* طنزک
_ آزادی اندیشه _
تو آزادی که در چارچوبِ فکری من , بیندیشی !
* کاریکلماتور
_ در مَذمت جنگ _
از جنگ برایمان می گفت
سربازی که سَر نداشت !
* حاد
_ پوسته ات را بشکاف و
لذت جوانه زدن را بِچش
* داستانک
_ انزوا _
خودش را تنهاترین موجودِ این کره ی خاکی احساس می کرد .
پَرت شده در دنیایی غریب !
شاید هم واقعاً مُرده بود و فقط از لحظه ی وقوع مرگش خبر نداشت .
به هر حال
مُرده یا زنده ! فرقی نمی کرد
وقتی که دیگر نمی خواست از تختش بلند شود و روز دیگری را آغاز کند .
بازدید: ۸۶