دیوارهای سنگی

دسته: محیط زیست، منابع طبیعی، گردشگری , مقالات
۶ دیدگاه
سه‌شنبه - 7 آذر 1396
جمعه است و خواب میچسبد.اما چه کنم.آقای قاسم زاده گفته میخواهد امروز مرا یک جای خشی ببرد.
رشته ای برگردنم افکنده دوست
می برد هرجا که خاطر خواه اوست.
سریع پاشدم چادر چاقچور کردم.کنار تندیس های زیبای یوز وعده کرده بودیم.اندکی زودتر رسیده بودم.منتظر آمدن دوستان شدم.نخل های افراشته پارک آهن شهر با نسیم پاییزی می رقصیدند.و سرو خوش قد و قامت هتل مجلل نیکان که شبیه به کشتی ساخته شده در حال خودنمایی بود.
وسایل پارک شهر شادی در منظر روبرو مرا به یاد کودکی ام می انداخت. و مسافرت به مشهد و پارک ملت.
تندیس های زیبای یوز و قارچهای سرخ فام کنارش دلربایی می کردند.به اقدامات اخیر زیبا سازی شهر فکر میکردم.
درود بر همدلی و بینش مسؤلین عزیزی که کمر همت بسته اند تا چهره شهر هر روز زیباتر شود.داشتم با خودم فکر میکردم ایندفعه که شهردار عزیزمان را دیدم دوتا ماچ آبدار از صورت نازنینش بخورم که ناگهان صدای آقای قاسم زاده رشته افکارم را گسست.
برویم که دیر شد.
راهی شدیم.مقصد دره بیشه در واقع در ده کیلومتری جاده ای است که بین دو شهرستان بافق و بهاباد قرار دارد.
فاصله تا مرکز شهر چندان زیاد نیست پس از ده دقیقه رانندگی وارد جاده خاکی سمت راست شدیم و کنار لاشه سنگ های معدن سنگ توقف کردیم.یاعلی گفتیم و پیاده روی به سمت دره آغاز شد. پس از طی بیست دقیقه به ابتدای دره رسیدیم.هوا بسیار مطبوع بود و به قول امروزی ها دونفره.!!!!
a13c3c9f-9991-409b-91c2-1386a4c7fc00
با پیشروی بیشتر از عرض دره کاسته میشد و پیچ وخم های آن بیشتر.در واقع باید از مسیر عبور سیلاب هایی که از کوه به سمت دشت سرازیر میشوند عبور می کردیم.
مسیری بسیار زیبا و وهم انگیز.پیچ در پیچ و دره ای که برخی جاها عرضش یک متر بیشتر نیست.شبیه کوچه های آشتی کنان یزد خودمان است.در بین دیواره های سنگی سر به آسمان افراشته قدم میزدیم.کوچه پس کوچه های عاشقی جایی زیباتر از اینجا ندارد.
a46ef913-e22d-4281-9a8c-b27f0d8b6296
باران یکی دوروز قبل آمده و دیوارها بوی عطر سنگ می دهد.سنگ هایی که در مسیر گذر سیلاب زمانه صیقل یافته اند.زیر پایمان شبیه شن های کف رودخانه میدرخشید.و برخی جاها هنوز اندک آبی در حال جریان بود.کم کم حوضچه های سنگاب بزرگ و بزرگتر میشدند.گاه عمقی حدود یک و نیم متر دارند.در برخی از نقاط مسیر چاره ای نیست.باید از آنها رد میشدیم.پاچه های مبارک را بالا زدیم اما کفش را نمیشد در آورد.بوی آویشن کوهی باران خورده می آمد.و البته بوی جوراب های خیس خورده در کفش و بوی پشکل گوسفند های کوهی!!!
اندکی جلوتر سنگاب بزرگی بود و مسیر مسدود.باید داخل آب شویم و کنار آبشار از سنگ بالا برویم از اینجا مسیر پلکانی شده بود.گاه اختلاف سطح دو تا سه متر است.در برخی جاها نردبان های آهنی تعبیه شده.اما در برخی نردبان نیست و اعضای گروه باید به یکدیگر در این صعود کمک کنند.وصله ناجور گروه من بودم با وزن زیاد.یکی از بالا باید دست میگرفت و یکی از پایین قلاب .و یکی هم با فشار از پایین این همراه نابلد را به سمت بالا سوق میداد.جای سیاسیون خالی بود که بگویند چانه زنی از بالا وفشار از پایین!!!
۶۶۹۹۵c9f-a8dc-4239-90ee-43ad0fd90258
چند متری جلوتر در کوچه پس کوچه های این دره سنگی چشممان به بشقاب تخم مرغ نیمرو و چای آتشی افتاد.ای خدا نکند فرشتگان بهشتی برایمان مایده آسمانی آورده اند.ناگهان صدای خش وخش ان طرف تر توجه مان را جلب کرد.جوان کوهنورد پرهمت و دلسوز بافق جناب آقای تفکری با کاغذ سمباده در حال سایش تصاویری بود که با اسپری رنگی بر دیوار نقش بسته بود.
نمیدانم کدام خدا پدر بیامرزی دلش آمده بود بر این دیوارهای سنگی زیبا تصاویر سخیف منقوش کند.اما میدانم که صبح زود آن هم تنهایی فقط عشق و انسانیت است که می تواند فردی را مکلف کند تا بیاید برای زدودن این نوشته ها .آن هم به سختی با اسید و سمباده.کارهای این چنینی شایسته تقدیر است.زیبا سازی محیط های گردشگری وحفظ محیط زیست را باید از کودکی به فرزندانمان بیاموزیم.قدر محیط زیست و گردشگری را بدانیم.ودر رونق آن بکوشیم.
۴۶e2071b-4d25-4365-a5e9-64b18a50431c
ادامه مسیر دادیم.مگر میشد از این همه زیبایی دل کند. دو ساعتی بود که طی طریق کرده بودیم.خسته در کنار یک سنگآب نشستیم.آب های خنک سنگاب نوشیدن داشت.سیب و خرمای تازه هم میهمان عزیزان همراه بودیم.
۷۴۸c55c1-0f8d-4a04-8a7f-d8940f582995
صفای خاصی دارد این دره کم عرض و دیوارهای سنگی ان.کمی جلوتر باز نشستیم و هیزم و چای آتشی و گپ و گفت.چند تا از دوستان فرزندان خود را آورده بودند.صدای شادی بچه ها در کوه می پیچید.یادمان باشد فرزندانمان در زمان کودکی باید بازی و آزادی را تجربه کنند.اساس تعلیم و تربیت در کودکی بازی و آزادی است.نه تنبیه.این بستر را برایشان فراهم سازیم.
b5d5385c-9e2f-4ab2-8879-eedb8aa14e11
بوی دود هیزم مرا به یاد تنور خانه مادربزرگم می انداخت.و باغچه بزرگی که در آن دنبال مرغ و خروسها میکردیم.خدا از سر تقصیراتمان بگذرد…..
قسمت صعب العبور مسیر قسمت انتهایی بود.باید از شیب تند کوه بالا میرفتیم و از وسط یک شکاف به سمت دیگر کوه می رسیدیم.شاید تصاویر بیشتر گویای زبان حال باشد.برایم واقعا سخت بود.
c4e5e161-8109-45a2-a4d7-0baf3d1addf6
در انتهایی ترین نقطه صعود باز دوستان مجبور به اجرای همان فنون چانه زنی از بالا وفشار ازپایین شدند!!!!
پایین آمدن از کوه نیز حکایتی است مخصوصا برای افرادی که اضافه وزن دارند.هریک کیلوگرم اضافه وزن پنج کیلوگرم بر مفصل زانو فشار وارد می آورد.دوستان بر من خرده نگیرند که چرا عالم بی عمل شده ام.این روزها حکایت عالم بی عمل چنان که افتد و دانی فراوان است……
سرتان رابه درد نیاورم.کم کم به پایین کوه رسیدیم.در مجموع چهار ساعت پیاده روی و فراز و فرود به طول انجامید.به هنگام بازگشت در سمت چپ کوه ها به صورت خاصی تراش خورده اند.به گونه ای که ابرهای سفید و آسمان ابی بر فراز ان بسیار زیباست.
ee803a3e-6559-4a21-bfbf-d807400cfdd3
خدایا چقدر کوه در و دشت را زیبا نقاشی کرده ای.و آنچه ما بندگان ناچیزت میبینم فقط و فقط ذره ای از اقیانوس بی انتهای قدرت لایزال توست.
به صحرا بنگرم صحرا تو بینم
به دریا بنگرم دریا تو بینم
به هرجا بنگرم کوه ودرو دشت
نشان از قامت رعنا تو بینم
دکتر محمدرضا آیت اللهی

پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۶۳۵
برچسب ها:
دیدگاه ها
رضا بافقی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. سه‌شنبه 7 آذر 1396 - 11:21 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

با سلام. جناب آقای دکتر بسیارزیباآنچه را دیده اید ترسیم نموده اید . احسنت بر قلمتان که احساس خوبتان را به خواننده منتقل میکند. موید باشید وسربلند

احمدی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. سه‌شنبه 7 آذر 1396 - 11:42 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

با تشکر از شما جناب دکتر. خیلی زیبا توصیف کردین طوری که گویی هر لحظه سفر رو تجربه کردم.

محمدرضارضایی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. سه‌شنبه 7 آذر 1396 - 12:07 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

بسیار زیبا بود.جناب آقای دکتر خسته نباشید

کوهنورد بافقی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. سه‌شنبه 7 آذر 1396 - 1:12 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

اقای تفکری را معرفی کنید به کمکش بریم

محمد این نظر توسط مدیر ارسال شده است. شنبه 11 آذر 1396 - 9:51 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

سلام دکتر جان
خسته نباشید جانانه با وزن زیاد پا توی این مسیر گذاشتن کمی سخت هست
چون خودم به درد شما مبتلا هستم قشنگ وضعیت را درک میکنم
من هر وقت دلتنگی و انسانهای اطرافم دیگر امانم را می برند تنهایی با آهنگهای همون شاعر مرتد رهسپار این مسیر میشوم
اما از آخر مسیر شروع میکنم و به اول میام به شما هم همین توصیه را دارم
بعد از این همه سختی که خودتون را از روی صخره و سنگ ها بالا بکشید تازه میرسید به قسمت انتهایی اون شیب تند و شکاف کوه که خیلی مانع سختی هست ولی از اونطرف اگر امتحان کنید واقعاً لذت بخش تر است
موید و پیروز باشید

محمد این نظر توسط مدیر ارسال شده است. شنبه 11 آذر 1396 - 9:53 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

فردای روزی به این مسیر بروید که باران سیل آسای حسابی اومده و هنگام عبور تا کمر توی آب سرد فرو روید این تجربه هم لذت بخشه البته بعد از آن یک هفته ای را باید تو خونه استراحت کنید

You cannot copy content of this page