حاجی فیروز

دسته: عمومی
یک دیدگاه
جمعه - 6 بهمن 1396

IMG_20180126_173138_015

هر روز که میگذره ما از فرهنگا و سنتهامون بیشتر فاصله میگیریم.هر سال نوروز رو جشن میگیریم اما نه با اون نشونه ها و رسم های سنتیمون!

IMG_20180126_173135_512

حاجی فیروز هم یکی از همون سنتهایی هست که کم کم داره فراموش میشه و نمیدونیم (یا لا اقل من نمیدونم)حاجی فیروزی که حتی اسمش برام شادی بخشه خودش کلی حکایت داره.

IMG_20180126_173133_378

اگه دوس دارین در مورد پیشینه حاجی فیروز دوس داشتنی بدونیین میتونین ادامه این مطلب رو بخونین.واسه من که خیلی جالب بود.

خواجه پیروز (حاجی فیروز):

IMG_20180126_173126_769

حاجی فیروز از پیشقراولان و پیام آوران نوروز است که در آخرین روزهای سال با آرایش عجیب به کوچه و خیابان می زند و با ترانه خواندن، رقصیدن، تنبک زدن و بازی در آوردن موجب شادی مردمان می شود.

این قاصد بهار بر خلاف عروسان چمن سیاه است و اگر نباشد روی خود را سیاه می کند و جامه سرخ می پوشد و زنگوله به خود می آویزد تا خبر دهد که بهار در راه است.

ظاهرا این سیاهی باید نماد سرما و سیاهی زمستان باشد اما مهرداد بهار می گوید « حاجی فیروز بازمانده آیین بازگشت ایزد شهید شونده یا سیاوش است. چهره سیاه او نماد بازگشت او از جهان مردگان است و لباس سرخ او نیز نماد خون سرخ سیاوش و حیات مجدد ایزد شهید شونده، و شادی او شادی زایش دوباره آنهاست که رویش و برکت با خود می آورند ».

IMG_20180126_173131_499

علی بلوک باشی در « نوروز، جشن نوزایی آفرینش » نخست از آتش افروزها سخن به میان می آورد که در ایام نوروز با آتش بازی ( مشعلی در دست داشتند و در آن می دمیدند ) و خواندن شعر و تصنیف و رقص و پایکوبی و شیرینکاری مردم را می خنداندند و سرگرم می کردند. مردم نیز به آنها انعام می دادند.

سپس حاجی فیروز را جانشین آنها می داند و می نویسد « در این زمان آتش افروزها جای خود را به حاجی فیروزها داده اند. حاجی فیروزها هم مانند آتش افروزها لباس سرخ یا رنگارنگ با زنگ و منگوله می پوشند و صورت و گردن را سیاه می کنند، ولی بدون آتش و مشعل به خیابان می آیند و با ساز و آواز و زدن دف و دایره و رقص و شیرینکاری به استقبال نوروز می روند».

هاشم رضی در « نورزو، سوابق تاریخی تا امروز » در کشف ریشه های حاجی فیروز، نخست از رسم رکوب الکوسج یا کوسه بر نشین آغاز می کند که بر طبق آن مردی شوخ و بذله گو بر خری چوبین سوار می شد و در کوچه و بازار می گشت و رقص کنان اشعاری می خواند و از مردم انعام می گرفت
آیین های میرنوروزی، سیاوشی،کوسه برنشاندن،حاجی فیروز همگی با کمی تفاوت یک مفهوم و فلسفه وجودی دارند و آن همان بازگشت خدای نباتی در بهار است.
ابراب خودم سامبولی بلیکم
ابراب خودم سرتو بالا کن
ابراب خودم بزبز قندی
ابراب خودم چرا نمیخندی؟
دستی به جیب برد و نوتی بیرون آورد و بدست کودکش داد و او به سمتم دراز کرد
هاله اشک در چشمانم حلقه زد چرا که او را به شادی و خنده دعوت میکنم و نوید سالی شاد را برایش دارم و او مرا گدا پنداشته و پسرش نادانسته میاموزد که شغلم تکدی گریست،آری میثم پورمنش تکدی گر خنده های شهر بافق.
من سایل لبخند شادتانم نه پول جیبتان؟


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۳۱۰
برچسب ها:
دیدگاه ها
بلال این نظر توسط مدیر ارسال شده است. جمعه 6 بهمن 1396 - 6:08 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

ایران سالهاست مرده و حاجی فیروز عزادار اوست. یاد سعدی، بزرگ مرد سیاه بازی ایران بخیر.

You cannot copy content of this page