یادداشت های سردستی (۱)

دسته: محمد علی پورفلاح
بدون دیدگاه
سه‌شنبه - 19 تیر 1397

حضور آقای علی دهباشی مدیر مجله بسیار پرصفحه ی بخارا در بافق، برای من این پند و بیدارباش را داشت که نباید به امید دست یافتن و نوشتن متون و مقالات منقح و پربار و عمیق، از مسایل جاری و ساده ای که در اطرافمان می گذرد، غافل شد.

چه بسا همین اتفاقات روزه مره که در نگاه و منظر ما نمی نشینند، سرنخی برای شناسایی مسایل مهم و حتی بحرانهای آینده باشند.

لازم به یادآوری و بهتر است بگویم ابراز تاسف، نیست که چه خوب می شد اگر یک نفر در بافق این همت را کرده و حوادث روزانه سالهای ۵۷ تا ۶۷ را _که هر روزش آبستن حادثه ای و اتفاقی بود_ نوشته بود تا امروز به عنوان گنجینه ای تاریخی در اختیار می گرفتیم.

از حوادث راهپیمایی های زمستان ۱۳۵۷ و هم نوع واکنش گاهاً وحشت زده مردم بافق به شنیدن صدای شلیک یک گلوله، تا حادثه ی همچنان برپیشانی مانده بافق در زمان حضور شهید بهشتی در روزهای پراغتشاش بهار و تابستان ۱۳۶۰ و حواشی که این دیدار ایجاد کرد. و همچنین حال و هوایی که در ایام تشییع جنازه شهدای جنگ داشتیم و رفتارهایی که آن سالها انجام می دادیم که الان برای خیلی از جوانها، قابل باور هم نیست.

خودم شاهد تحریف های در چگونگی نقل حوادث آن ایام بوده ام.درحالیکه هنوز فقط سی سال از آن روزها گذشته است و شاهدان آن در قید حیاتند.

می کوشم در این یادداشت ها به وسع خویش و فراخور علم و اطلاعم، مسایل ساده ای که در شهر بافق می بینم، روایت کنم و اگر هم لازم شد، در حد فهم خود، تحلیلی بر برخی حوادث داشته باشم.
یادداشت های سردستی از چند جمله تا چند صفحه خواهند بود. هدف، پرداختن به رویدادهایی است که در نگاه بنده، خواهند آمد. خدا کند که مفید و منشاء اثری باشند.

محمد علی پورفلاح بافقی


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۱۷۹
برچسب ها:

You cannot copy content of this page