یادداشت های سردستی(۷)
فاضلاب شهری بافق دارد بجای نعمت به نقمت بدل می شود. چهار سال است که شرکت سنگ آهن چغارت در یک بیع متقابل، دارد پروژه ای را برای شهر بافق اجرا می کند که قرار است تا ۳۵ سال از منافعش بهره مند شود. یعنی آب دورریز ما بافقی ها را ببرد و با آن سنگها و دستهایش را بشوید. ولی انگار این کار سر اتمام ندارد. من از دو جنبه ماهوی و اجرایی؛ پرسش هایی درباره این طرح دارم که ساده بیان خواهم کرد.
اول آنکه، کندی کار پیمانکاران این پروژه همه ی ما را کلافه کرده است. چهار سال است دارند می کنند و می کاوند و جلو می روند اما هنوز پروژه به سرانجام نرسیده است. ناگهان در خم کوچه ای پیچیده ایم و با رنج و تعب ناشی از اجرای این پروژه رودررو شده ایم. حالا که حفاران به محلات قدیمی شهر رسیده اند این سختی و مشقت برای ساکنان بیشتر و بیشتر هم شده است. دیده ام که حتی راه ورود به خانه های مردم هم کاملاً مسدود شده است. و عجیب تر آنکه پس از کندن و اجرای پروژه، وقتی که نوبت به ترمیم جای زخم خیابان ها رسیده، دیگر آن آسفالت به حالت قبلی خود درنیامده و پستی و بلندی در آن ظاهر شده است. و این غیر از مشکلات مهندسی هست که حتماً بعد از شروع بکار پروژه خودش را نشان خواهد داد.
اما مهمتر از نحوه اجرا؛ برای من فلسفه این کار مهم است. اوایل شروع پروژه، بیان شد که می خواهند آبهای هرز و بی استفاده مردم را جمع آوری کنند و در صنعت از آن بهره ببرند. این تفکر چند سال است در مملکت رایج شده که سیاستمداران و مهندسان، خودشان را دانای کل دانسته و شروع به دست درازی در طبیعت کرده اند. همه چیز را بیهوده و هرز فرض کرده و شروع می کنند به اصلاح امور.
مطابق با آنچه فکر می کنند درست است. ۲۵ سال پیش هر جا می نشستی صحبت از اجرای پروژه های بزرگ و مهم سدسازی در کشور بود. جوری تبلیغ می شد که انگار بعد از ساخت این سدها، ایران پیشرفته ترین کشور خواهد شد. حالا بیست و پنج سال نگذشته، فاجعه، خودش را نشان داده است. آن دانایان کل، فکر می کردند هورالعظیم و تالاب گاوخونی و دریاچه هامون و ارومیه، فقط بلعنده آب گرانبها هستند. غافل از اینکه طبیعت در میلیونها سال، خودش بهترین شیوه را برگزیده است.
تالاب ها و رودخانه را خشکاندند و حالا گرفتار ریزگرد و گرمای بیسابقه شده ایم و یقین دارم تا آن سدهای بتونی و ذهنی را نشکنند و با طبیعت آشتی نکنند، وضع بهتر نخواهد شد.
در شهر کویری بافق، فاضلاب شهری همین کار را با ما خواهد کرد. من مرده، شمای خواننده، زنده. بیست و پنج سال دیگر اثرات فاضلاب شهری را در بافق را ببینید و راجع به تخریب های آن بنویسید.
همه فکر کرده ایم آبی که بعد از استحمام یا ظرف شویی به چاههای می فرستیم هدر می رود. درحالیکه من فکر می کنم همین آبهای اندک، راهی است برای پرشدن سفره های آب زیر زمینی.
مدتی است به بهانه صرفه جویی در مصرف آب، آنچنان تبلیغ می کنند که شیوه غرقابی، خیانت به بشریت است.
درحالیکه این آب هدر نمی رفت. از روزی که کشت مصنوعی گلخانه ای را رواج دادند، طعم و مزه از میوه ها رفت. به شوخی به دوستان می گفتم از روزی که تلخی از ته خیار(خیارسیز خودمان) رفت، معلوم شد که میوه ها بدردنخور شده اند. من حداقل می توانم مثال هندوانه های را بزنم که چهل سال پیش تولید می شدند و به قدری خوشمزه و آبدار بودند که الان در خواب هم نمی توانیم ببینیم.
مجتمع های فولاد بجای آنکه بکوشند هزاران لیتر آب از خارج بافق به این شهر منتقل کنند و پس از استفاده در صنعت و تصفیه؛ آن را در طبیعت خشک بافق، رها کنند و سفره های زیرزمینی را _ که به دلیل یک بی تدبیری دیگر در حفر چاههای عمیق، هر روز خالی تر و فقیرتر شده اند_ پر و غنی کنند حالا چشم به همان آبهایی دوخته اند که در چاهها می ریزیم که در چرخه دقیق و بی مانند طبیعت تصفیه و با یک مکانیسم خارق العاده، دوباره و چند باره به چرخه حیات برمی گردد. شهری مثل بافق که در بعضی از سالها فقط ۱۵ میلیمتر بارندگی داشته و متوسط بارندگی آن به ۶۰ میلیمتر هم نمی رسد، آیا به فاضلاب شهری نیاز دارد؟ این شهر را مقایسه کنید با شهری که ۸۰۰ میلیمتر یا بیشتر بارندگی دارد.
می گویم این فکر بسیار خطرناک است که برای چرخاندن چرخ کارخانه ها، شهری را به خشکی و نابودی بکشانیم. من شک ندارم که در ۲۵ سال آینده، اگر روندها اصلاح نشود، بافق از خشکی و بی آبی، خواهد پژمرد.
سلام
آقای پورفلاح به نظرتون آیا نوشتن این مطلب در این برهه سودی هم داره؟
چرا الان می نویسید؟
قبل از اینکه به این مرحله از پیشرفت برسه کجا بودین؟ چرا ننوشتین؟
هدف شما چیه از نوشتن این مطلب، تسریع در اجرای طرح یا کنسل کردن آن ؟