یادداشت های سردستی (۲۹)

دسته: محمد علی پورفلاح , یادداشتهای سردستی
یک دیدگاه
پنج‌شنبه - 18 مرداد 1397

برای عاشقان کتاب

امروز ۹ آگوست و ۱۸ مردادماه، روز جهانی عاشقان کتاب است. می دانم که این روز و این نوع عشق، برای خیلی از ما، غیر منتظره و حتی غیرقابل قبول است. مگر می شود کسی باشد که عاشق کتاب و خواندن شده باشد. اما عشق کتاب هست. چون امروز روز عاشقانش، رسیده است.

داستان غم انگیز کلمه و کتاب و نخواندن، آنقدر گفته و نوشته شده که دیگر کسی حوصله بازگو کردنش را ندارد. ما ملت کتاب نخوانی شده ایم. دلایل و توجیهات خاصی هم داریم. در بعضی مواقع هم درست می گوئیم. شرایط اقتصادی سخت است. خانواده ها ناچارند به معاش بیندیشند. یا این توجیه که کسانی که با کتاب، حشر و نشر دارند در مقابل کسانی که با زر و سکه و پول سر و کار دارند، وضع زندگیشان اصلاً قابل قیاس نیست. اما من پولدارهایی را می شناسم که از بوی گند اخلاقشان و رفتار زشت و بی ادبانه شان، حتی حاضر نیستید نصف روز با آنان سر کنید.

تحقیقات نشان داده است دختر و پسرهایی که با کتاب مانوس هستند برای ازدواج با فرزندانتان شایسته ترند. کمتر اهل خشونت و بدزبانی و طلاق هستند.

کتاب خوان ها اصولاً مودب تر از کتاب نخوان ها هستند. رفتارهای متین و سنجیده از خود بروز می دهند. اهل عذرخواهی هستند. به حقوق دیگران بیشتر احترام می گذارند. احساسات را درک می کنند.

من در محیط کارم که با دانشجویان در تماس هستم به چشم خویش تفاوت رفتار و گفتار جوانهای اهل کتاب با کتاب نخوان ها را می بینم. این نکته تلخ را هم همین جا بیاورم که شوربختانه الان که بیشتر دانشجویان دانشگاه، از بچه های بافق هستند کمتر کتاب خوانی در بین آنها می توانم پیدا کنم.

اگر پرسیده شود بهترین خاصیت کتاب چیست؟ در پاسخ می گویم وسعت بخشیدن به زندگیتان. کتاب حیات انسان را توسعه می بخشد. جهان را برای همه، دو و حتی چند برابر می کند.

نمی دانم در اطرافتان، عاشق کتابی را سراغ دارید یا نه؟ اگر دارید، قدرشان را بدانید. و اگر ندارید بکوشید تا بیابید. و آنوقت خواهید دید در کنار آنها بودن چقدر لذت بخش است. کلامشان تا چه اندازه استوار و حرفشان چقدر نغز و نیکو است و تا چه حد از لغو و بیهوده گویی، دور هستند.

من این اقبال را داشته ام که چند تن از دوستانم عاشق کتاب باشند. هر وقت و هر لحظه آنها را می بینم کتابی به دست یا صفحه دیجیتالی جلو خود دارند و مشغول عشق بازی با کلمات و کتابند.

این روز را به عاشقان کتاب تبریک می گویم و امیدوارم همه ما با کلمه، مانوس تر شویم. البته عشق کتاب نامحسوس تر و ناملموس تر از عشق به خاک و زمین و خانه و فرزند و پول و سکه و کار و گوسفند و موتور و ماشین و بازی رایانه ای و … هست. چون تا حلاوتش بر دل و جان بنشیند، باید اندکی صبر کرد ولی عشق های دیگر زودجذب هستند و سریع بر ذائقه می نشینند و مزه شان درک می شود.

متاسف می شوم که بگویم بافق ما در بافتش و مبلمان شهریش، کتاب و خواندن تعبیه نشده است. نه فقط بافق ما. بلکه تقریباً همه شهرهای ما. طرحی هست بنام شهرهای دوستار کتاب. که تلاش می شود شهری که با ایده های نو و خلاقانه مردمش را کتاب خوان می کند، معرفی کند. بازم هم امیدوارم شهر بافق بتواند به عنوان دوستار کتاب به ایران و عالم معرفی شود. پنجاه سال سنگ و خاک آهن فروخته ایم، شده ایم این. آیا فکر نمی کنید اگر پنج سال فکر بفروشیم، اوضاعمان بهتر خواهد شد. و عجیب اینکه فکر و ایده فروشی، جز از راه دانایی حاصل نخواهد شد.

محمد علی پورفلاح بافقی


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۹۵
برچسب ها:
دیدگاه ها
همکار این نظر توسط مدیر ارسال شده است. شنبه 20 مرداد 1397 - 7:21 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

اقای فلاح حرفتان درست.ولی چقدر باید بخوانیم وبخوانند تا به مرحله فروش فکر برسیم.فروش فکر ارائه چند یادداشت سردستی نیست انهم طوریکه خدای ناخواسته نویسنده از روی غرور و خودخواهی نگاهی به نقد نیاندازد.

You cannot copy content of this page