یادداشت های سردستی (۳۳) قانون؛ گم شده است

دسته: محمد علی پورفلاح , یادداشتهای سردستی
یک دیدگاه
دوشنبه - 22 مرداد 1397

آیا حرمت قانون شکسته است؟ آیا قانون مداری، بی عرضگی و قانون شکنی، زرنگی قلمداد می شود؟ چه شده است که برخی درصدد یافتن راههای میانه بر بی قانونی هستند؟ آیا همه ی گرفتاری های ما بخاطر بی قانونی است؟ آیا قانون خوب و بد داریم؟ با بی قانونی به کجا می رسیم؟ و چرا قانون مداری در میان ما تا این اندازه، کمرنگ شده است؟

هیچ روزی نیست که کسی یا کسانی را نبینیم که با حرارت از قانون شکنی خود تعریف و تمجید نکنند. یا درخواست های فراقانونی و حتی غیرقانونی نداشته باشند و وقتی بگویی این خواست شما، قانونی نیست فوراً می گویند حالا که به ما رسید شما قانون مدار شدید و این توقع ما از دور زدن قانون از کارهای ساده روزمره تا امور بسیار مهم و عظیم را دربرمی گیرد.

از رعایت نکردن نوبت در صف یک بانک و نانوایی بگیر تا بی قانونی برای برنده شدن در یک قرارداد چند میلیارد تومانی، پیش برو.

آنچه موضوع را جالب می کند این است که اکثر ما قانون را دست و پاگیر می دانیم. حتی ممکن است رئیس جمهوری هم پیدا شود که سازمان برنامه و بودجه را محدودکننده امیال خود ارزیابی کند و آن را منحل نماید. البته قانون، محدودیت خواهد داشت و دست و پای انسان را می بندد. این خصلت اساسی قانون و رمز زندگی جمعی انسان است.

این جمله مشهور هابز که انسان گرگ انسان است را احتمالاً شنیده اید. انسان ها اگر قدرت فائقه ای نباشد و مشت محکمی که آنها را سر جایشان بنشاند میل به چاپیدن و حتی دریدن همنوعانشان را دارند. بشر در طول هزاران سال دریافت که اگر قانون نباشد زورداران به ضعفا تعدی و تجاوز خواهند کرد. بنابراین به این نتیجه رسید که قاضی بین انسانها، قانون باشد. قوانین، آزادی بشر را محدود کرده و می کنند. اما در عوض امنیت و آسایش و آرامش به ما می بخشند. هر قانونی که در هر مجلس و پارلمانی تصویب می شود، تکه ای از آزادی عمل ما را سلب می کند. اما این سلب آزادی در مقایسه با امنیت، می ارزد.

هم اکنون در ایران خودمان علاوه بر قانون اساسی که مادر همه قوانین است، دهها جلد کتاب و ماده و تبصره قانونی در مورد تجارت و خرید و فروش، امور خانواده، امور جزایی و مجرمانه، حقوقی، امور شهری، حمل و نقل، رانندگی، استخدامی و … داریم. همه آنها هستند تا آحاد جامعه با خیال آسوده زندگی روزمره کنند. پس چه اتفاقی افتاده که ما با قانون احساس آسودگی و راحتی نمی کنیم؟

یکی از دلایل می تواند نبود قانون خوب باشد. شاید قوانین دقیق و کارآمد نیستند که تمایل داریم آنها را بشکنیم. اینجا وظیفه مجلس پررنگ می شود. نشستن و نوشتن قانونی که به کار مردم بیاید. یا اصلاح قوانینی که کهنه شده اند یا کارایی خود را از دست داده اند. این مورد قابل قبول است. در همه دنیا هم امری پسندیده و مجراست.

اما یکی از دلایل خطرناک ما برای رعایت نکردن قانون، تبعیض و یا تفاوتی است که برخی از مجریان قانون در چگونگی اعمال آن می گذارند. همه ما می دانیم که عده ای در روز روشن یا شب تاریک قانون شکنی کرده اند و مثلاً ثروتمند شده اند و آب از آب تکان نخورده است. همه ما شاهدیم که بسیاری از استخدام ها، نه بر اساس قانون که بر مبنای پارتی و آشنایی و سفارش است. آنها که زور یا پول دارند می توانند کمتر قانون را رعایت کنند و کمتر هم بازخواست شوند. این موجب بدبینی ما به قانون شده است.

یکی دیگر از دلایل بی اعتمادی ما به قانون، حرمت شکنی متولیان قانون است. اگر دولت که ملزم به ایجاد رفاه و آسایش ملت است، چنین نکرد. اگر مجلس شورا که محفل قانون گذاری کارآمد و دقیق منطبق بر مصالح ملت است، چنین نکرد. اگر دادگاه و قوه قضا که ملزم به اجرای سختگیرانه قانون برای همه بصورت مساوی و عادلانه هست؛ چنین نکرد. البته که حرمت قانون در چشم مردم می شکند و می ریزد.

و جالب است که اگر فقط یک مورد، بی قانونی دیده شد دیگر نمی توان توقع رعایت قانون از دیگران را داشت. الان این مسئله همه گیر شده است و درخواست های غیرقانونی، مکرر در جامعه شنیده می شود.

قانون خوب است اگر برای همه باشد. بنظر می رسد قانون فعلاً گم شده است یا دست کم کارکرد خود را در جامعه ما از دست داده است. قانون مداران هر روز ضعیف و لاغرتر می شوند و قانون شکنان قدرتمندتر و فربه تر. گم شدن قانون، سرگشتگی و گم گشتگی جامعه را در پی خواهد داشت. از آن باید هراسید.

محمد علی پورفلاح بافقی


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۱۳۸
برچسب ها:
دیدگاه ها
همکار این نظر توسط مدیر ارسال شده است. سه‌شنبه 23 مرداد 1397 - 7:48 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

آقای پورفلاح بروید این مطالب را در جمعهایی که مسئولین هستند فریاد کنید.بافق فردا بهش بگید بره.اینجا فقط سایت پرمیشه.حیفه این مطالب.اینجاکه میگید فقط داغ دلها را زیاد میکنید والسلام.

You cannot copy content of this page