یادداشت های سردستی (۳۹) آرزوهای یک نماینده.(قسمت اول)

دسته: محمد علی پورفلاح , مقالات , یادداشتهای سردستی
۲ دیدگاه
شنبه - 3 شهریور 1397

چند وقتی هست که در سخنان محمدرضا صباغیان دقت بیشتری کرده ام. هر جا فرصتی و تریبونی یافته، علاقه مند بوده چند کار را به عنوان شاخص فعالیت دوساله اش به همه گوشزد کند. یکی آنکه مشکلات مجتمع آهن و فولاد بافق یا همان فولاد ابویی را رفع کرده است. دیگر آنکه همه معادن و شرکت های معدنی منطقه را وادار کرده که حق و حقوقی که قانونگذار بر دوششان نهاده را به شهر بافق بپردازند. سوم علاقه اش را به شوراها و انجمن های کارگری نشان داده و برگزاری انتخابات شورای اسلامی کار را برای خودش، دستآوری می بیند. و آخر اینکه برندگان مزایده برای بردن مواد خام معدنی از آنومالی های شمالی و میشدوان بافق را واداشته تا در ازای ثروتی که می برند؛ سرمایه ای بگذارند و کارخانه ای بیاورند.

این چهار مورد عمده تاکید نماینده ماست. البته بحث های کلان کشوری و سوال از وزیر و اجرای موشکافانه قوانین و رفتار بر اساس قانون و … که همیشه در گفتار ایشان بوده و الان هم هست.

سعی خواهم کرد به صورت مشروح به چهار گزینه بالا نظر کنم و در حد دانش خود، نقدی بر آنها بزنم.

قبل از هر چیز این نکته را واضح بگویم که مردم این کارها را تا نتیجه ملموسی در زندگی اقتصادی و تامین رفاه مادی آنها نداشته باشد، جدی نمی گیرند و برایش سر یا دستی نخواهند شکست.

مجتمع آهن و فولاد از آن دست کارهاست که از همان اول ناقص الخلقه متولد شد. جزو همان دیوارهای کجی است که احمدی نژاد بنا نهاد و تا ثریا هم اگر برود، کج خواهد ماند. برای من مجتمع آهن و فولاد بیشتر به بچه لوسی شباهت دارد که دایم نق می زند. از چندین سال پیش که بحث زمین و بعد تامین خوراک کارخانه مطرح بود تا بعد که نوبت گازرسانی به آن مجتمع پیش آمد تا الان که بحث تامین مالی مطرح شده است مجتمع آهن و فولاد همواره پا بر زمین زده و درخواست کرده که باید کمکش کنند. حتی مصاحبه مدیران این مجتمع _ که چند سال پیش از تلویزیون سراسری ایران پخش شد و در آن راجع به مافیای فولاد و دستهای پشت پرده و عدم همکاری وزارتخانه صنایع و معادن سخنانی گفتند _ هنوز در خاطر من هست.

یک اصل غلط اندر غلط در کشور ما راه افتاده که سیاسیون _ که خودشان را عقل کل هم می پندارند _ به عنوان تسهیل گر روابط، وارد کارزار اقتصاد شده اند و خسارتهای جبران ناپذیری به بدنه اقتصاد و محیط زیست ایران وارد کرده اند. برای نمونه فشار نمایندگان مجلس و استانداران برای تاسیس کارخانه های خودروسازی در استانهای محل خدمتشان یا درخواست های مکرر استانداران استانهای آذربایجان برای ساخت سد در بیست سال پیش بر روی رودخانه هایی که به دریاچه ارومیه می ریخت، دولتها را واداشت که به این کارهای غیرکارشناسی تن بدهند و الان؛ هم صنعت خودرو گرفتار مشکل است و هم دریاچه ارومیه رو به نابودی.

عرض من این است. نظام سرمایه داری، با هیچ سرمایه گذاری نه تعارف دارد و نه مماشات. اصل بقای برتر را به بهترین و شدیدترین وجه ممکن اجرا می کند. یا یک پروژه سودآور است و ادامه می یابد یا تعطیل می شود. فولاد بافق را با دستگاه تنفس مصنوعی زنده و سرپا نگه داشتن، نمی تواند تا همیشه دوام بیاورد. من نگرانم این مشکل وام مجتمع هم حل بشود باز ناز تازه ای بکنند و بچه ننر مجتمع فولاد و آهن، ساز ناساز دیگری کوک کند. از همه مهمتر یادمان باشد که صنعت فولاد، عوارض مهلکی بر سلامت و محیط زیست ما خواهد داشت.

صباغیان در ردیف کارهای مثبتش برای بافق، ذکر می کند که همه معادن و شرکت های معدنی را واداشته که حق و حقوق قانون شهر بافق را بپردازند.

چون قبلاً بصورت مبسوط در این خصوص نوشته ام (یادداشت سردستی ۱۴)در اینجا مختصر چند نکته را یادآور می شوم. اول اینکه اگر قرار است این پول که البته تا الان وصول نشده، صرف پرداخت حقوق ماهیانه کارکنان شهرداری بافق، بشود، هیچ دردی از شهر دوا نخواهد کرد. کما اینکه قریب سی سال است که به انحاء مختلف، پول شرکت سنگ آهن در جیب بافق ریخته شده و هنوز هر جا می نشینیم باید بگوئیم شهر محروم بافق.

نکته دوم اینکه باید سیاهه ای از پولهای واریزی گذشته و هزینه کرد آن برای اطلاع عموم منتشر شود.

سوم آنکه این پولها باید کاملاً فریز شده و دست نخورده بماند و حق هیچگونه برداشتی جز برای سرمایه گذاری وجود نداشته باشد تا بافق در پنج سال آینده بتواند از سود سرمایه گذاری های مشروعش منتفع شود و اموراتش را بگذراند.

نکته بعدی، مشخص کردن سهم هر معدن و شرکت است و اینکه چه مبلغی باید بپردازد و اگر نپرداختند هم به مردم اطلاع دهند و هم ابزار قانونی برای گرفتنش پیش بینی شود.

با توجه به اینکه پای ام الفساد عالم یعنی پول در میان است. بهترین دیده بان، مردم هستند. پیشنهاد می کنم کمیته ای متشکل از صاحب نظران تشکیل شود تا بصورت درصدی سهم بخش های مختلف از جمله، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش، فرهنگ و هنر، ورزش و تندرستی، عمران و آبادی، امورخیریه، محیط زیست، میراث فرهنگی و … مشخص گردد تا پس از سودآوری سرمایه گذاری های انجام شده، از سود سرمایه در آن بخش ها مساعدت شود.

مجدد تاکید می کنم گرفتن پول از معادن و خرج کردن آن جز خسارت و حسرت نخواهد داشت. مگر آنکه بعنوان سرمایه برای روزهای تنگ و سختی که برای بافق در پیش است، پس انداز کنیم. روزهایی که صنعت، آب بافق را خواهد بلعید و بافق از تشنگی خواهد خشکید و همه ناچار به ترک یار و دیار خواهیم بود. (ادامه دارد).

محمد علی پورفلاح بافقی


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۳۳۴
برچسب ها:
دیدگاه ها
عسکری این نظر توسط مدیر ارسال شده است. شنبه 24 شهریور 1397 - 7:45 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

چی شد بقیه آرزوهاشون رو نگفتین

جعفري این نظر توسط مدیر ارسال شده است. یکشنبه 1 مهر 1397 - 5:47 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

بابا ول کنید این یاداشتای سردستی رو یاد انشای دبیرستانم میفتم

You cannot copy content of this page