جلوی مسئولین را بگیرید!!!
واژه مسؤل به عنوان شخصی که به خاطر پستی که در اختیار دارد باید از او سؤال شود مدتی است که به خدمتگزار تغییر مفهوم داده ،هرچند قبل ترها خیلی ها دوست داشتند رئیس باشند تا مسؤل! چرا که در صدر یک مجموعه قرار می گیرند و دیگران باید اوامر و نواهی شان را گردند نهند و مسلما هیچ کس حق اعتراض به نظر و تصمیمشان ندارد چرا که مجموعه هرمی است و همه چیز از بالا به پایین درست است نه از پایین به بالا!! واژه مدیر هم که نشان دهنده درایت شخص برای رتق و فتق امور یک سازمان است و با این درایت اصلا مشکلی نیست که آسان نشود و مسلما مدیر براحتی پاسخگو خواهد بود.(به این موضوع کاری ندارم که سیاست و گاه فامیل بازی همه معادلات انتصاب را به هم می ریزد)
سؤالی که برایم پیش آمده این است که سمت هایی مثل فرماندار و استاندار در کدام قالب می گنجند؟یک فرماندار یا استاندار مسؤل است یا رئیس؟مدیر است یا خدمتگزار؟
هر چند امروزه بیشتر بر ارزشی بودن افراد برای انتصاب در این سمتها تاکید می شود یعنی همان تعهد، و ارزش هم فقط و فقط حضور در جبهه های زمان جنگ تحمیلی تعریف می شود و جبهه های دیگر برای توفیق این خدمتگزاری محلی از اعراب ندارند! اما آیا این گونه ارزشی بودن به تنهایی کفایت می کند؟
به اوضاع و احوال عزل و نصب فرمانداران در بافق و طبس نگاهی بیاندازید براستی آیا برای انتصاب گزینه ای نمی یابند؟ تعلل در معرفی فرمانداران این دو شهر علی رغم تاکید ائمه جمعه برای بیرون آمدن شهر از بلاتکلیفی نبود فرماندار نشان دهنده چیست؟اگر بگوییم مسولین بالادستی ارزشی هستند که باید برایشان حرف ارزشی ترین شخصیت یک شهر یعنی امام جمعه آن شهر بسیار مهم باشد! فکر نمی کنید وقتی یک نفر سرپرست فرماندار باشد و فرماندار نباشد دست استاندار و مجموعه استانداری برای تصمیمات خرد و درشت در امورات شهرها بازتر باشد؟آیا حوادث اردیبهشت 90 بافق سندی بر این ادعا نیست؟
در همین 45 روز که از بازنشستگی فرماندار بافق می گذرد به اوضاع و احوال شهر نگاه کنید:
از گاز شهری خبری نیست و حتی هیچ کس پاسخگوی افتضاح کاری پیمانکار گاز شهری در اصلاح خیابانهای کند و کاری شده برای لوله گذاری نیست.
ادامه روند فعالیت گاز شهری متوقف شده و سخنگوی شورای اسلامی شهرمان به نقل از هفته نامه افق کویر می گوید: در پروژه خط انتقال گاز از یزد حتی یک متر لوله گذاری انجام نشده است!
پروژه مسکن مهر با مشکلات عدیده اش به سرانجام نرسیده و امروز و فرداهای دیروز دارد به امسال و سالهای دیگر تبدیل می شود!
هیچ کس حاضر نیست تحلیل درستی از واگذاری شرکت سنگ آهن مرکزی به صندوق بازنشستگان فولاد ارائه کند و جلو شایعات را بگیرد!
مشکلات اشتغال و فولاد و حوزه انتخابیه و … هم گفتن و شنیدنش فقط گوش آزار است و انگار نه انگار که گوش شنوایی هست.
براستی یک مسؤل تا کی می تواند از پاسخگویی و درایت و خدمتگزاری طفره برود و پشتش به پشتیبانان بالا دستی اش گرم باشد؟ذهنیت و عداوت در تصمیم گیری های کلان و بی عدالتی در تقسم سهمیه ها و بودجه ها تا کی قرار است دامنگیر برخی شهرها باشد؟ چگونه است که بخشدار یک شهر هم حوزه ای با بافق سه روزه عوض و جایگزین می شود و به یاد نداریم شهرهایی مثل ابرکوه و اردکان بی فرماندار بوده باشند اما بافق تا دلتان بخواهد دچار تعمد و تعلل در انتصاب است؟
شاید مسؤلین بتوانند از حرف و خواست مردم شهرهایی مثل بافق براحتی بگذرند و به اصطلاح همه را بیچانند اما با آیه 24 سوره صافات چه می کنند آنگاه که گفته می شود:«وقفوهم انهم مسؤلون».
محمد علی قاسم زاده بافقی
عین واقعیت است.