دختری که زود رفت؛ زنی که زود برگشت (2)
در بخش اول این نوشته به این نکته پرداختیم که در گذشته، تبعیت از سنتهای پدران باعث میشد زن و شوهر با بحرانهای کمتری در زندگی مشترک مواجه شوند. در دنیای امروزی اما به واسطه فناوریها و رسانههای دستهجمعی، زن و شوهر با انواع فرهنگها و سبکزندگیها آشنا شده و این آشنایی باعث شده هر کدام از این دو ایدهآلها و اعتقادات مخصوص خود را داشته باشد. نتیجه این گسستگی در عقاید چیست؟
جوان امروزی آرمانهایی برای زندگی خود دارد که لزوما با خواستههای پدر و مادر همراستا نیست؛ ممکن است بخشی از آرمانها حتی در فرهنگ و جامعه ما قابلاجرا نباشد. اما، در هر صورت برای این فرد دیگر نمیتوان همسر آینده را به اجبار تعیین کرد یا او را وادار کرد که به هر شکل به زندگی زناشویی خود ادامه دهد. در این شرایط، ازدواج شتابزده و زودهنگام بدون در نظر گرفتن معیارهای دختر و پسر به احتمال زیاد به درگیری روزانه و روزگار پر از تنش و احتمالا جدایی منجر خواهد شد، چراکه زن و شوهر به دنبال اجرای بلندپروازیهایشان در زندگی هستند، در حالی که این بلندپروازیها لزوما با واقعیتهای محیط آنها منطبق نیست.
برای پیشگیری از زندگیهای ناپایدار و جداییهای ناشی از آن لازم است باورها و معیارهای دختر و پسر را در مورد همسر و زندگی مشترک شنید و به آنها اجازه داد زندگی خود را به شیوه خود بنا کنند؛ با این روش ممکن مشکلی رخ دهد چراکه نظرات، عقاید و رفتار دختر و پسر در سنین پایین سرشار از احساسات است و فاکتورها و معیارهای آنها برای پیشبرد خانواده لزوما مبنای عقلانی و اصولی ندارند. تبعیت از احساسات برای زن و شوهری که مایل به زندگی در زیر سایه والدین نیستند و میخواهند به سیاق خود در کنار یکدیگر به سر برند بسیار خطرناک است.
برای کاهش وزنه احساسات در رفتار و عقاید و تمایل آن به سمت واقعبینی لازم است به دختر و پسر اجازه داد تا با گذراندن دوران پرآشوب نوجوانی و رشد فکری و عقلی به مرتبهای از عقلانیت برسند که بتوان افسار این اسب چموش را به آنها سپرد. گذشت دوره پرفراز و نشیب نوجوانی، کمکم احساسات را از کنش فرد خارج کرده و پایداری در رفتار و عقیده را جایگزین آن میکند. در این وضعیت میتوان به دو طرف اعتماد کرده و نظریات عقلانی آنها را در طرحریزی بنیان خانواده تاثیر داد.
با پیچیدگیهای دنیای امروز دیگر نمیتوان تنها بلوغ جنسی را پیشنیاز شروع زندگی زناشویی دانست؛ آشنایی دختر و پسر با روحیات و خواستههای جنس مخالف (که اتفاقا هنوز در جامعه ما جزء ممنوعیتها است)، آشنایی با تعهدات در قبال همسر، فرزندان و جامعه و… از پیششرطهایی است که عدم اجرای آن در این دوره گذار باعث بیثباتی خانوادهها شده است. بدون شک، رشد عقلی و اجتماعی دو طرف برای آغاز زندگی بادوام ضروری و غیرقابلاجتناب است.
بالارفتن سن ازدواج اگر به معنی عاقلانهتر شدن ازدواج باشد قطعا نتایج مثبت بیشتری خواهد داشت تا منفی.
عباس عسکری