گویا اتفاقی افتاده هیچ کس جواب نمی دهد
در عالم بقا که ناظر بر عالم دنیاست یکی از شهدا گوشی را برداشت تا با عالم دنیا مخابره کند و پیامی را به همرزمان و دیگران بدهد اما جز خش خش چیزی به گوش نمی رسید قبلاً هم این تلاش ها صورت گرفته بود اما با موفقیت همراه نبود مثلاً شهید انطاکیه ترکیه بعد از دفاع از حق و یاری رساندن به پیامبران که در اول سوره یس آمده به شهادت رسید با قومش مخابره ی دارد که قومش دریافت نکرده و قرآن گزارش داده است. بگذریم به متن بی سیم گوش بدهیم:
از عالم بقا به عالم فنا
عالم فنا خش خش
علی از عالم بقا : در عالم فنا گویا اتفاقی افتاده هیچ کس جواب نمی دهد
حسن از عالم بقا جلو می آید گوشی را از علی می گیرد: عالم فنا محمد محمد … فائده ندارد
احمد و امیر و حاجی و مراد و رضا دور بی سیم جمع شده با هم گفتگویی دار ند:
احمد : فکر می کنید در عالم فنا چه اتفاق افتاده اینها که قرار نبود آنجا بمانند
امیر: عجیب است آنقدر به دنیا خوی گرفتند که دریافت هایشان خاموش شده
حاجی : اینها که با ما همرزم بودند با هم در مقابل دشمن بودیم چرا با دشمن هم نوا شدند؟
مراد: عجیب است از تقی ، او که بیش از ما داد ولایت می زد چرا؟ آخر چرا؟
رضا که همین جوری با بی سیم ور می رفت گفت : شهدا ناراحت نباشید کسی گوشی را برداشته !
مراد و حاجی و امیر و… همگی: آشناست ؟ تقیه؟ نقیه؟ حسین؟ …
رضا: نه آنها نیستند !
علی: پس کیه نکنه دشمن آنجا را گرفته؟
رضا: یکم سکوت کنید
چند لحظه سکوت صورت گرفت
رضا: از عالم بقا به عالم فنا
سعید: عالم بقا بگوشم!
رضا: آنجا چه خبره ؟ چرا کسی جواب نمی دهد؟ شما کی هستی ؟ از کدام لشکری؟
سعید : من سعیدم از نسل سوم .
مخابره ادامه دارد….
احمد علیزاده فلاح
حاج اقا تقلب الله