دوستان شرح پریشانی من گوش کنید

دسته: فرهنگی، هنری، مذهبی
۲ دیدگاه
یکشنبه - 6 اسفند 1391
 
از قدیم گفتن هر جور دنیا رو بگیری همون جور پیش می ره . شاعر دلسوخته شهرما که از افتخارات بنده و هر بافقی و ایرانیست از آن جمله افرادیست که زندگی پر دغدغه ای داشته است. این ماه ها که بحث بزرگداشتش شده ، فعالیتهای خوبی نام برده می شود و تا قابل تقدیر شدنش همتی بیشتر می طلبد و البته نیاز به جلسات مستمر و بیشتر دست اندرکاران امر با مسئولین شهرمان دارد و باور کردن این جمله که وحشی بافقی بین المللی هست نیز لازم است و مایه کار است .
اگر نیم نگاهی به اشعار شاعر شهرمان بیاندازیم آنجا که می سراید : دوستان شرح پریشانی من گوش کنید ، خواهیم فهمید که آن زمان هم وحشی دل سوخته و پر دردی داشته است از چه و کجا بماند . اما جالب اینجاست که باز در مسیر اجرایی شدن کنگره اش نیز همین سروده برای سر در ورودی سایتش انتخاب می شود که شاید نشان از شرح پریشانی فعالین و عاشقان برگزار کننده کنگره وی نیز باشد . چرا که وحشی اشعاری دیگر نیز دارد  چون : «الهی سینه ای ده آتش افروز » ، «مدار زندگی بر چیست بر عشق » و … که می شد آنها را به مصداق های متعدد تیتر کرد .
اما آن روزی که وحشی به بافق آمد نمی دانم چه شد که این گونه سرود :
ایا آفتاب معلا جناب         که از سایه ات آسمان پایه جوست
در اظهار انعام حکام بافق        سخن بر  لب و گریه ام در گلوست
در آن ده مجاور شدم هفت ماه           نپرسید حالم نه دشمن نه دوست
جواب سلامم ندادند باز         از آن رو که اطلاق دادن پر اوست
و امروز نیز دیر نیست که باز سروده اش در آن روز از زبان ایل و تبار کنگره و آن دوستان شاعر دوستش خوانده شود .
فلذا همتی کنید تا برای با ما ماندنش در تاریخ ، مایه ای باشد و باز هم پیدا شوند عاشقانی و دوستانی که پیگیر کنگره ای دیگر برای او شوند .
محمد مهدی علیزاده فلاح

پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۵۶
برچسب ها:
دیدگاه ها
محمد زضا این نظر توسط مدیر ارسال شده است. یکشنبه 6 اسفند 1391 - 2:38 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

کنگره بدون نتیجه فایده ای ندارد

محمد رضا این نظر توسط مدیر ارسال شده است. یکشنبه 6 اسفند 1391 - 6:43 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

من ویاد کنگره آیت الله شیخ محمد تقی بافقی انداختی که بعد از چند روز 4درصدسهام شرکت سنگ آهن مرکزی را به ورزشگاه صبای قم دادند.

You cannot copy content of this page