اسکار و دُمش

دسته: عمومی
یک دیدگاه
سه‌شنبه - 8 اسفند 1391

هشتاد و پنجمین مراسم سینمایی اسکار برگزار و فیلم آرگو اول شد و اسکار بهترین فیلم سال را از آن خود کرد. قبلاً که این فیلم رو دیدم، همچین مالی به نظرم نیومد. گفتم دوباره ببینم. دوباره هم تعریفی نداشت. شکی برام نمونده که آمریکائی ها، خواستند رجزی خونده باشند و با این کارشون، دُم خروس اسکارشون پیدا شد.

فیلم آرگو، یه پاش ایرانه. ایرانی که که برای من و امثال من که حالا 40 سالمونه و حوادث انقلاب رو دیدیم و مردممون را می شناسیم و با فضاهای مملکتمون آشنائیم، خیلی تصنعی جلوه می کنه. یعنی همه چیزش یه جورایی هالیودیه. از بازارش بگیر تا تاکسیاش تا مردمش تا دانشجوهاش تا بچه هایی که نشوندن تا اسناد خرد و خمیرشده سفارت آمریکا را بازسازی کنند.

برای اونا که فیلم آرگو را ندیدن بگم که فیلم مربوط به تسخیر سفارت آمریکا در 13 آبان سال 58 است. وقتی دانشجوها به سفارت می ریزن و کارکنانش رو به اسارت می گیرن. در همین بین 6 تا از کارکنای سفارت که دوتاشون هم زن و شوهرن، از در پشتی سفارت فرار می کنن و به خونه سفیر کانادا در تهران پناه می برن.

از اون طرف آمریکائی ها نقشه می کشن که چطوری این 6 نفر رو از تهرون خارج کنن. آخه تسخیر سفارت تحقیر بزرگی براشون بوده. اختلافای بین سیا و وزارت امور خارجشون هم به خوبی نشون داده می شه. از سردرگمی رئیس جمهور وقت آمریکا، یعنی کارتر هم، حرفایی زده می شه.

سرانجام یه مامور سیا، یه طرحی میده که در قالب یک گروه فیلم سازی اینطور وانمود کنیم که می خوایم فیلمی بسازیم به اسم آرگو. با حال و هوای شرقی و هزار و یکشبی. و برای بعضی صحنه ها نیازه که از بازار تهرون استفاده بشه و فیلم بگیریم. بالاخره با جمیزباند بازی؛ این مامور میاد تهرون و با این 6 نفر فراری قرار می ذاره و اونا را به عنوان عوامل فیلمش جا می زنه و به اداره ارشاد می ره و مجوز می گیره و یک روز هم اونا را تو بازار تهرون می چرخونه و روز بعد با وجود آنکه وزارت امور خارجشون دستور توقف عملیات رو داده، مامور، خودش تصمیم می گیره این عملیات را اجرا کنه و به فرودگاه مهرآباد می ره و پس از یه ربع ساعت هالیود بازی و هیجان سازی و ایجاد دلهره و نشون دادن چهره خشن از پاسدارا، اونا در دقیقه آخر موفق می شن سوار هواپیمای سوئیسی بشن و با وجود تعقیب هواپیما از سوی ایرانی ها، اونا بپرن و از ایران خارج شن و آخر فیلم هم به این مامورشون مدال می دن و از این قرتی بازی ها.

فیلم با وجود آنکه راوی یه مطلب تاریخیه اما به نظر من شایسته اسکار نبود. فیلم لینکلن خیلی بهتر و مایه دارتر بود. به نوعی میشه گفت  فیلم فاخری است. شک نباس کرد که سیاست در اهداء این جایزه به آرگو خیلی دخیل بوده. درمجموع فیلم آرگو از نظر من به عنوان یه ایرونی، خیلی مصنوعیه و به احوالات ما ایرونی ها شبیه نیس. اما چه کنیم که این روزا، بازار ایران هراسی گرمه و هر چی که ما ایرونی ها را تو دنیا بد نشون بده، مد روز.

اما سوال اصلی اینه که چرا فیلم سازای ما، دستی بالا نمی کنن و از این رویداد بسیار مهم تاریخی یه روایت درست و دلنشین و سرراست به دنیا نمی گن. همون حادثه ای که ما بش میگیم، تسخیر لانه جاسوسی آمریکا.

 محمد علی پورفلاح


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۳۷
برچسب ها:
دیدگاه ها
اکبر این نظر توسط مدیر ارسال شده است. سه‌شنبه 8 اسفند 1391 - 3:12 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

آقای پورفلاح فرض کن این فیلم هم مثل فیلم قلاده های طلای خودمونه که با واقعیتها اصلا جور در نمیاد و تخیلیه و میلیاردها تومن هزینه اش میشه

You cannot copy content of this page