جشن چهارشنبه سوری در بافق
جشن چهارشنبه سوری، وارون (برعکس) زمان کنونی، چند صد سال پیش در شهرستان بافق ، با روشهای خاص خود برگزار می گردید. مردم؛ سه روز پیش از رسیدن چهارشنبه آخر سال، به تکاپو می افتادند. پسین سه شنبه، بر سر آرامگاه درگذشتگان خود می رفتند و سنگ مزار را می شستند . بالای سر عزیزان خود، فانوس روشن می کردند. آیاتی قرآن می خواندند، «آرد بریزو» و« سیرو » خیرات می کردند و پس از احترام به آنان که رفتند، به خانه باز می گشتند.
بافقیها برای جشن چهارشنبه آخر سال، تخمه خیار، پسته بوداده، گندم بوداده و نخود و کشمش آماده می کردند. آنها را درون سینی می ریختند و در کوچه و خیابان، به رهگذران پیشکش می نمودند. بیشتر مردم عادت داشتند، بامداد چهارشنبه، به زیارت امامزاده بروند و گردو پنیر ناشتایی بخورند. در خانه را آب و جارو می کردند و اسپند دودمی نمودند. پسین که می شد، زنها گرد هم می آمدند و آش توکی می پختند. زنان در این روز، پرکار نبودند و پس از یک خانه تکانی حسابی، خستگی از تن بیرون می کردند.
پسران جوان، در کوچه ها راه می افتادند، با صدای بلند شعر می خواندند، به در خانه همسایه ها و دوستان می رفتند و در می زدند و جشن چهارشنبه سوری را شادباش می گفتند. صاحبخانه از خانه بیرون می آمد و به آنها آجیل و شیرینی می داد.
پسین که می شد ، مردان جوان بیرون شهر گرد هم می آمدند و در مسابقه شتر سواری شرکت می کردند. هر کس برنده می شد، هدیه ای می گرفت. چند جوان از بین همانها که در مسابقه شرکت کرده بودند، در اطراف شهر می چرخیدند، شاخه های مغ خشک شده در خت خرما را جمع می کردند، به شهر می آمدند و در کوچه ها و محله ها بین مردمی که خواهان بودند، پخش می کردند. در هر کوچه و محله، از شاخه ها آتش درست می کردند. جوانان و نوجوانان، دست یکدیگر را می گرفتند. دور آتش حلقه می زدند و شعرهای فصل بهار را می خواندند. سپس یکی یکی از روی آتش می پریدند. آخر شب ، پیران و سالخوردگانی که چامه های (شعرهای) دیوان حافظ را حفظ بودند، برای جوانترها شعر می خواندند، فال می گرفتند یا داستانهایی از بافق قدیم می گفتند. گفتنی است، مراسم های یاد شده امروزه یا انجام نمی گیرد و یا در روزهایی دیگر و مراسم هایی غیر از چهارشنبه سوری اجرا می شود.
[بر اساس گفته هایی از شادروان حسین میرزا تفکری بافقی]
برگرفته از مقاله، فرهنگ مردم بافق، نوشته عالیه نقیب الذاکرین بافقی (مهرگان)
سركار خانم مهرگان
سلام
به شما بابت دوباره زنده سازي اين فرهنگ زيبا واصيل وفراموش شده در بافق تبريك مي گويم.چنين آداب زيبا وماندگاري براي بنده نيز تازگي و طراوت داشت. البته آنچه از چهارشنبه سوري در خاطره ام مانده حضور خانواده اي هندي كه فارسي را با لهجه هندي سخن مي گفتند درهمسايگي ما در بافق بود كه نمي دانم چرا گذرشان به بافق افتاده وساكن اينجا بودند ؟؟؟درمنزلي كه بعدها دكتر حمله داري ميبدي (خدا سلامتشان دارد)در آن ساكن شد در كوجه گلزاري سكني داشتند و هر سال چهارشنبه سوري را با برافروختن هيمه بزرگي از آتش در وسط كوچه خاكي آنروزجشن مي گرفتند والبته همسايه ها هم شركت مي كردند.