نگاهی به ایام عید از زاویه ای دیگر

دسته: مقالات
۶ دیدگاه
دوشنبه - 21 اسفند 1391

بسم الله الرحمن الرحيم

روز هاي پاياني سال و نزديك ايام عيد  در هر كوي و برزن كه گذر كنيم شادي و شعف را در چهره زن و مرد و كوچك و بزرگ خواهيم ديد كه هر كدام از روز ها قبل در فكر تهيه لباس و شيريني و آجيل هستند تا عيد خود را با شادي بگذرانند.

اما شده تا كنون از زاويه ديگري به اين مساله بنگريم و به اطرافيان خود عميق تر نگاه كنيم؟

آيا در ايام عيد خصوصا عيد نوروز كه در آستانه آن هستيم همه مردم خوشحالند و شادي مي كنند؟

خيلي از خانواده ها را مي شناسيم كه شايد از آمدن عيد خوشحال باشند اما در درون خود از چيزي ناراحت و محزونند.

افرادي كه شايد در اين اوضاع تورم جامعه نتوانند براي خانواده خود لباس و پوشاك نو بخرند و مي دانيم كه آمارشان هم كم نيست. خانواده هايي كه يا به خاطر نداشتن كار و يا به علت كمبود درآمد و يا به دليل تعداد زياد خانواده، توانايي خريدن لوازم عيد خود را ندارند و با همان لباس هاي كهنه خود سال نو را در كنار هم آغاز مي كنند و به تعبيري صورت خود را با سيلي سرخ نگه مي دارند تا عزت نفس آنان در جامعه حفظ شود.

عروس و دامادهايي را مي شناسيم كه مدت ها از ازدواج آنها گذشته است اما فقط و فقط به خاطر نداشتن تعدادي لوازم ضروري منزل و به تعبير بهتر، به دليل عدم قدرت تهيه جهيزيه ، نتوانسته اند به سر و ساماني برسند و آن پسر و اين دختر در آرزوي روزي به سر مي برند كه بتوانند با تهيه مايحتاج خود با هم در زير يك سقف زندگي كنند.

افرادي را مي شناسيم كه اين روز ها در بيمارستان بستري شده اند و شب عيد را بايد در بيمارستان سپري كنند. دور از چشم خانواده و جداي از فرزندان و دوستان. همان هايي كه در اعياد گذشته در كنار خانواده  به شادي مي پرداخته و بزم آنها را گرم نگه مي داشتند امروز در زير تيغ جراحي قرار گرفته و با زور سرم و تزريق آمپول، با مريضي دست و پنجه نرم كرده و دنبال سلامتي خود مي گردند و يا شايد به علت نداشتن پول كافي نتواند به معالجه خود بپردازد و با درد و رنج و سختي سال جديد را آغاز مي كنند.

و يا دوستاني را كه در اين ايام به مصيبت فقدان پدري، مادري و يا عزيز ديگري دچار شدند  كه به طور كلي شادي عيدشان به عزا تبديل شد و روز عيد را كه همه لباس هاي زيبا بر تن مي كنند آنها اما  لباس عزاي از دست دادن آن عزيز را خلعت خود كرده و در سوگ جدايي او، روز عيد خود را در كنار قبر آن عزيز سفر كرده آغاز مي كنند و به ياد نوروزهاي گذشته كه با آن عزيز بودند اشك مي ريزند.

و چندين نمونه از اين گونه افراد كه در واپسين روزهاي امسال و آغازين روز هاي سال جديد نتوانيم شادي را در چهره آنان ببينيم.

پس بياييد شادي هايمان را دو برابر كنيد.

بياييد اگر هر كدام از ما وضع مالي خوبي داريم به كمك نيازمندان بشتابيم و خانواده هاي بي بضاعت يا كم بضاعت را آبرومندانه و بي منت و محض رضاي خدا حمايت كنيم و شادي آنها و فرزندانشان را در كنار شادي فرزندانمان تماشا كنيم.

بياييد دست عروس و داماد ها را گرفته و با همياري و همكاري همديگر مايحتاج زندگي آنها را تهيه كرده و دل دو جوان را شاد كنيم تا خداوند متعال هم دل ما را شاد كند.

بياييد اين روزها و خصوصا روزهاي اول سال جديد با رفتن به بيمارستان و عيادت كردن از دوستان و آشنايان و عزيزاني كه آنجا بستري هستند فضاي بيمارستان را هم به مثابه فضاي خانه خود شاد و شادمان كنيم و آن عزيزان را از تنهايي به در آوريم كه قطعا در بهبود درمان آنان نيز تاثير بسزايي خواهد داشت.

بياييد با رفتن به خانه دوستاني كه داغدار از دست دادن عزيزي هستند آنها را تسلي داده و با تفقد و دلجويي از آنان اندكي از داغ آن مصيبت بكاهيم و بگوييم آمده ايم تا به شما بگوييم ما نيز در غم فقدان آن عزيز، بسان شما ناراحت و غمگينيم.

و مطمئن باشيد با همين كار ساده، هرچند شادي هاي خود را تقسيم كرده ايد اما در واقع شادي هايتان چند برابر مي شود زيرا اولا شادي عيد را  داريد و ثانيا شادي ديگران را مي بينيد كه خود مسرت بخش است و مرضي رضاي خداوند متعال.

و چه زيباست اين فرمايش امام باقر عليه السلام كه” مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ إِدْخَالِ‏ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِ” يعني محبوب ترين عبادت ها نزد خداوند متعال شاد كردن دل مومنان است.(كافي/3/482)

پس بياييد با شاد كردن دل ديگران، خداوند را از خود خشنود و او را به بهترين وجه بندگي كنيم.

بياييد شادي هايمان را تقسيم كنيم.

سید عباس حسینی باقرآبادی


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۳۸
برچسب ها:
دیدگاه ها
عمونوروز این نظر توسط مدیر ارسال شده است. دوشنبه 21 اسفند 1391 - 7:19 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

باتشکر از اقای حسینی.من فکرمی کنم که در این دوران عسرت و سختی مردم باید بیشتر به فکر همدیگر باشند.معلوم نیست که چه بر سرمردم امده است که متاسفانه هرکسی فقط به فکر خودش است.مانمی توانیم تمام تقصیرها را گردن حکومت واین وان بیاندازیم.انسانیت که دیگر دارای زمان ومکان نیست .انسان فطرتا موجودی است نوعدوست .اگر ماتمام اموزه های دینی را هم کنار بگذاریم باز فطرت انسانی ما حکم می کند که به دیگران کمک کنیم و سعی خودرا برای رفع مشکلات ان ها به کاربریم.بایدمعنویت را باورکنیم و حلاوت و شیرینی ان را با تمام وجود بچشیم.نه این که برای گرفتن دوتا مرغ و برنج در صف با هم دعواکنیم وان را از چنگ یکدیگردراوریم.

شمع بي زبان این نظر توسط مدیر ارسال شده است. چهارشنبه 23 اسفند 1391 - 2:17 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

اگر اقايان طرح فولاد بافق را به هر دليلي به اتش نمي كشيدند خيلي از مشكلات مالي شهر حل مي شد

دست شما درد نكند زيبا نوشتيد
سيد بزرگوار

رنجبر بافقي این نظر توسط مدیر ارسال شده است. چهارشنبه 23 اسفند 1391 - 2:18 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

گر چراغت را نبخشيدست گردون روشني
زاسمان مي تابد هر شب ماهتاب اي رنجبر

رنجبر بافقي این نظر توسط مدیر ارسال شده است. چهارشنبه 23 اسفند 1391 - 2:20 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

جمله انان را كه چون زالو مكندت خون بريز
و اندر ان خون دست وپايي كن خضاب اي رنجبر

یک شهروند این نظر توسط مدیر ارسال شده است. چهارشنبه 23 اسفند 1391 - 6:23 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

سلام واقعا عیدهمان عیدهای قدیم .الان این قدر چیزها گران شده که کسی دل ودماغ خریدعیدندارد.فکرنکنم در طول تاریخ این همه مردم در فشارومضیقه بودند.دقیقا مانند این است که مادر جنگ به سرمی بریم.مسئولان کمی هم به فکرمردم باشند وسری به بازار بزنند تاببینند مردم چه می کشند.درحالی که حقوق کارگران وکارمندان را اضافه نکردند.مردمی که روی گنج خوابیدند ولی به قول شما پول لباس شب عیدندارند.هرچندکه گفتن این حرف هادردی رادوانمی کند .خدااخروعاقبتمان را به خیرگرداند.

زبان دراز این نظر توسط مدیر ارسال شده است. جمعه 25 اسفند 1391 - 10:22 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

اقای رنجبر بافقی شعری قشنگی سروده بودیدولی ریختن خون زالو صفتان دل شیرمی خواهدکه متاسفانه مانداریم.ما همگی به گوشه ای خزیدیم و نظاره گر بدبختی هایی هستیم که دارد سرمان می اید.تمام معادن مارابردند وکسی حرفی نزدبه جز چندتا وبلاگ نویس که ان هم دردی رادوانمی کند.چون کسی این ها رانمی خواندکه بخواهند ترتیب اثربدهند.این ها کار خودشان رامی کنندوبه حرف احدی هم گوش نمی دهند .من وشماهم فقط خودمان را خسته می کنیم.فقط چون می گوییم کاچی بعض هیچی است.
ی ا ح ق

You cannot copy content of this page