رغائب شب آرزوهای زنده ها یا روز اسراف به نیت مرده ها؟!!!
صبح نشده زنگ در خانه به صدا در می آید پشت در می آیی و یکی از آشناهایت را می بینی که در حالی که هنوز لباس مشکی عزای پدر ، مادر یا یکی از نزدیکانش را از تن جدا نکرده سینی برزگی در دست گرفته و بسته هایی از پشمک که چند عددی شیرینی روی آن گذاشته را روبرویت گرفته بعد از سلام و احوالپرسی به شما تعارف می کند بسته ای پشمک از داخل سینی بر می داری کاغذی کوچک را می بینی که بر رویش عکس متوفی درج شده و رویش نوشته شده برای شادی روح …. فاتحه مع الصلوات. و این ماجرا در روز پنجشنبه اول ماه رجب تا شب چندین بار تکرار می شود.
آری روز رغائب دارد از راه می رسد و در فرهنگ ما مردم بافق رسم بر این است در این روز برای شادی روح امواتمان خیرات کنیم . هرچند خیرات به خودی خود نیکوست و پسندیده اما کار آنجا مشکل می شود که خیرات ما هم دچار آفت خرافه و چشم هم چشمی شود.
به این جملات دقت کنید:اگر بخواهی خیراتت به روح مرده ات برسد باید سیرو(نوعی نان فتیر)بپزی آن هم با روغن گوسفند یا کنجد که بویش خوب در خانه و کوچه بپیچد تا ارواح مردگانت که به انتظار دریافت خیرات آزاد شده و به خانه آمده اند متوجه شوند خوب به یادشان بودی و برایشان اقدام کرده ای،اگر اولین سالی است که یکی از نزدیکانت را از دست داده ای حتما باید پشمک بخری و علاوه بر اینکه بر سر مزار وی می بری به تک تک خانه های همسایه و دوست و آشنا و فامیل رفته به آنها شیرینی از نوع پشمک هدیه بدهی،اگر می خواهی برای مرده ات خیرات کنی ببین هنگامی که زنده بود چه غذا ،شیرینی و یا میوه ای دوست داشته همان را برای خیرات تهیه و بر سر مزارش ببر،برای خیرات هیچ چیز مثل آرد بریزو (یا همان حلوای خرما) نیست،کیک یزدی برای فاتحه دادن واجب است.
براستی این تفکرات غلط از کی و توسط چه کسانی و با چه استنادی وارد فضای فکری مردم شهر ما شده و کار نیکی مانند خیرات برای اموات را تحت الشعاع خود قرار داده است؟ چه کسانی بر گسترش اینگونه خرافات که وقتی برای دیگران تعریف می کنی خنده شان می گیرد دامن می زنند و چرا همه ما به نوعی در گیر آن هستیم؟
چرا رغائب که در اصل لیله الرغائب است و در کتبی چون مفاتیح الجنان دارای اعمالی است برای بهره بردن آنهایی که زنده هستند و حتی بر روزه و نماز و اعمالی که بیشتر روح انسانها را آسمانی تر می کند در شهر ما به روز رغائب تبدیل شده و بدتر آنکه در خوردنی ها خلاصه شده است؟هر چند به قول ظریفی که می گفت با تورمی که در جامعه است بعید می دانم کسی امسال توانایی پختن حلوا و سیرو با روغن گوسفند که چه عرض کنم حتی روغن نباتی هم داشته باشد اما براستی جوابی برای اسرافی که در این یک روز آن هم در گورستانها می کنیم داریم؟
شاید بد نباشد بدانید رغائب در شهری مثل خلخال آن هم در روستای کلور به ثبت ملی رسیده و مردمانش در این روز بر سر مزار امواتشان جمع می شوند در حالی که زن و مرد لباسهای محلی می پوشند،بازی محلی می کنند و شاد هستند،بله شاد هستند یعنی حتی فاتحه دادن برای امواتشان را زمانی مفید می دانند که شاد باشند.
براستی آیا بهتر نیست حالا که در آستانه لیله الرغائب هستیم به آنچه اصل است راغب شویم،شب آرزوها را قدر بدانیم و برای خود،خانواده و جامعه مان بهترین آرزوها را داشته باشیم و برایش برنامه ریزی کنیم؟
آیا بهتر نیست بجای خیرات اسراف گونه ،نذوراتمان را ساماندهی کرده خیراتمان را به افراد مستحق تقدیم کنیم و یا پول مد نظر برای خیرات را برای ارتقاء تجهیزات بهداشتی ، درمانی ،آموزشی، فرهنگی ،تفریحی و امور عام المنفعه شهر هزینه کنیم مانند کاری که خانواده مرحوم پور امینی در احداث ساختمان اورژانس در شهر کردند؟
به نظراتان روح امواتمان با پخش شیرینی و شربت شاد می شود یا با صفا و صمیمتی که بین خانواده ها حاکم است؟ اصلا اگر میلونها تومان پول برای شادی ارواح امواتمان خرج کنیم اما هنوز سر تقسیم ارث دعوا داشته باشیم روح متوفی شاد خواهد بود؟آیا بهتر نیست رغائب را روز اداء دیون خود و امواتمان بدانیم و واجباتی که از آنها فوت شده را بجا آوریم؟
هرچند رغائب در شهر ما به یک فرهنگ تبدیل شده و با یک نوشته یا سخنرانی قرار نیست تغییر قابل توجهی در آن صورت پذیرد اما به نظرم آمد بجای لعنت فرستان مدام به تاریکی جهل و خرافه با این نوشتار شمعی بیافروزم شاید با همت شما مشعلی گردد برای هدایتمان در مسیر صحیح.
محمد علی قاسم زاده
واقعا حرفتون متین بجای این همه اسراف هزینه آن را به یه نیازمند بدن ثوابش بیشتره و به امواتشون بیشتر میرسه تا این…