یک سنگ آهن و این همه ماجرا؟

دسته: مقالات
۱۶ دیدگاه
دوشنبه - 29 اسفند 1390

یک سنگ آهن و این همه ماجرا؟

شاید مهمترین موضوع مورد بحث این روزهای بافق که مردم نقاط مختلف ایران سرگرم خانه تکانی سال نو و آماده شدن برای شروع سالی نکو هستند ماجرای تغییر ناگهانی مدیر عامل شرکت سنگ آهن مرکزی ایران – بافق باشد . معادن بافق خصوصا شرکت سنگ آهن مرکزی  به عنوان یک قطب اقتصادی در سالی که گذشت خبرساز ترین مجموعه در بافق بود و شاید یکی از سخت ترین کارها تحلیل ماجرای چگونگی جابجایی و تغییر مدیران عامل این شرکت باشد مطمئنا در تحلیل یک ماجرا و موضوع، اصلی ترین عامل اطلاعات صحیح به عنوان داده های تحلیل است و از آنجایی که حرف و حدیث چرایی و چگونگی این ماجرا بسیار است در حال حاضر به فرضیه پردازی این موضوع بسنده کرده و تحلیل را به آینده ای نزدیک موکول می کنم  مسلما اگر آنها که بیشتر می دانند و خود در متن این اتفاق بوده و هستند ماجرا را مورد واکاوی قرار می دادند بسیار بهتر می نوشتند:

فرضیه اول

تغیر مدیریتی در هر مجموعه حق مسؤلین بالاتر است لذا مدیر عاملی بومی که پسوند جانباز و بسیجی دارد جایگزین مدیر عاملی دیگر که او نیز بومی و بسیجی است، شده است و چون در طول 10 ماه گذشته هر دو نفر در مجموعه باهم کار کرده اند خط مشی های مدیری که تفکرات مثبت دانشگاهی دارد پی گیری می شود و مدیر قبلی با گرفتن سمتی دیگر در راستای سرافرازی شهر و از آن بالاتر نظام به روشهای مختلف مدیر عامل جدید را یاری می کند.

فرضیه دوم

وزارت صنایع و معادن در رده های مختلف با دیدن اوضاع دیگرگونه در اعلام حکم سرپرستی برای یک مدیر بومی و لغو آن در اردیبهشت ماه 90 بهترین راه برای خواباندن ماجرا را استفاده از مدیر بومی می بیند- اما نه آن مدیری که حکمش لغو شده است – و استفاده از تحصیل کرده بومی را به منفعت شهر و نظام دیده و به عنوان مدیر عامل شرکت سنگ آهن مرکزی معرفی می کند مدیر هم با توجه به دیدگاههای علمی سعی در تغییر روند کار در مجموعه دارد و برنامه های کوتاه مدت و بلند مدتی را برای مجموعه تحت امر می چیند موضوعاتی مانند انفال بودن معادن و جلوگیری از خصوصی شدن آن را در دستور کار قرار می دهد،برای وصول طلبهای قبلی شرکت از مجموعه های فولادی خوراک آنها را تا پرداخت بدهی ها قطع می کند،برای دولتی ایجاد شدن گندله سازی پافشاری می کند و… اما مجموعه وزارت صنایع و معادن نوع نگاه مدیر عامل تعیین شده را با دیدگاههای خود متضاد دیده و معتقد به خصوصی شدن است لذا صبرش در تحمل او بیش از 10 ماه دوام نمی آورد و بهترین زمان برای لبریز شدن این صبر را دقیقا با چند مقوله همراه  می کند:

1- استفاده از همان شخصی که قبلا مردم با لغو حکمش به خیابانها آمده در سمت سرپرستی مجموعه تا به مردم بگوید شما از همان روز اول این مدیر را می خواستید و ما هم بعد از این مدت به نتیجه رسیدیم که خواسته شما را تحقق بخشیم.

2- تعیین سرپرست برای شرکت نه مدیر عامل، تا هر گاه دیدند سرپرست طبق میلشان رفتار نمی کند به راحتی او را به کناری زده و شخصی دیگر که با اهداف آنها همراه باشد را جایگزین کنند.

3- زمان این تغییر روزهای پایانی سال باشد که مردم بیشتر دغدغه برنامه های سال نو دارند و مسافرت و مهمانی و دغدغه های دیگری مثل تغییر مدیر یک مجموعه اقتصادی برایشان از اهمیت کمتری برخوردار باشد.

فرضیه سوم

با گذشتن چند ماه از مدیریت، کارهای شرکت آنگونه که باید سرعت ندارد،بافق از طریق وزارت صنایع و معادن در انزوا قرار گرفته است، نه تنها هیچ مسؤل بالادستی برای تسهیل در امورات سنگ آهن بافق حاضر به همکاری نیست بلکه سنگ اندازیهایی هم صورت می پذیرد ،مدیر در ارتباط موثر با مجموعه وزارت خوب عمل نکرده تا جایی که کسی او را نمی شناسد،مدیر حاضر نیست برای رسیدن به هدف به هر وسیله ای دست بزند و مواردی از این قبیل، موجب می شود تنها راه برون رفت از این مسائل را برکناری وی بدانند.

فرضیه چهارم

اتحاد و همبستگی ایجاد شده بین اقشار مختلف در بافق در اردیبهشت 90 و انتخابات نمایندگی مجلس شورای اسلامی موجب شده برخی برای تفرقه افکنی در شهر سناریویی جدید بنویسند و با ترفند قرار دادن بومی در مقابل بومی علاوه بر از بین بردن این اتحاد اینگونه وانمود کنند که همان بهتر که در بافق غیر بومی ها حاکم باشند و آرامش برقرار .

فرضیه پنجم

حضور 95 در صدی مردم بافق در انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی علی رغم دلسردیها به خاطر کم کاریها و اتفاقات ایجاد شده در طول سال در بافق مسؤلین امر را به این فکر واداشته که در تصمیمات قبلی اشتباه کرده اند چرا که به حرف عده ای خاص عمل کرده اند لذا خواسته اند با انتصاب شخصی که آن عده خاص مخالف مدیریتش هستند به خواست مردم تمکین کنند و با این کار به مردم هدیه دهند و از آن به عنوان عیدی یاد کنند.

فرضیه ششم

همه موارد فوق می تواند باشد و برعکس !! یعنی ماجرایی که جز شخص برکنار شده نمی تواند برای مردم بگوید، چرا که مدیر از جایی ضربه خورده که باور نمی کرده درست مانند ماجرای برکناری مدیر بومی قبلی.

 محمد علی قاسم زاده


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۷۰
برچسب ها:
دیدگاه ها
هیس این نظر توسط مدیر ارسال شده است. دوشنبه 29 اسفند 1390 - 11:57 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

با سلام مطمئن باشید فرضیه 2 کاملا” صحیح است

علی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. دوشنبه 29 اسفند 1390 - 12:08 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

بغیر از فزضیه سوم فرضیه های دیگه عقلانیتر است امیدوارم جناب آقای دکتر یار احمدی سکوت خود را بشکند و مسائل را برای مردم روشن کند

ابوالفضل این نظر توسط مدیر ارسال شده است. دوشنبه 29 اسفند 1390 - 12:51 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

اگر آقای یار احمدی ماجرای برکناریه خودشون رو برای همه توضیح میدادند خیلی خوب میشد….اون وقت همه چیز روشن میشد…………..

عباس این نظر توسط مدیر ارسال شده است. دوشنبه 29 اسفند 1390 - 5:34 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

بنظرم جناب یاراحمدی روش تعامل سازنده را بلد نبود و نتوانست با منتقدان و مخالفین افکارش درست برخورد کند.
بهر حال برایش در هر کجا است آرزوی موفقیت می کنیم

    هیس این نظر توسط مدیر ارسال شده است. سه‌شنبه 1 فروردین 1391 - 1:11 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

    تعامل سازنده یا دزدی بلد نبود

منتقد این نظر توسط مدیر ارسال شده است. سه‌شنبه 1 فروردین 1391 - 12:50 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

با سلام
تنها کسانیکه می توانند پاسخ سئوال را بدهند:
1- آقای خدا مراد احمدی که از مهر ماه قصد جان دکتر را کرده بود و با آن مزایده کزایی اش به آه مردم بافق گرفتار شد
1- آقای سمیعی نژاد مدیر عامل فولاد مبارکه و عضو هیات عامل سازمان توسعه و نوسازی معدن و صنایع معدنی و خریدار اصلی آینده شرکت سنگ آهن مرکزی
2- آقای جعفری معاون وزیر و سرپرست سازمان و مدافع اصلی
خصوصی سازی گندله بافق
3- آقای نوزوزی مدیر عامل شرکت تهیه و تولید که نمی داند رسالت این شرکت چیست و شرکتش بالغ بر 200 میلیارد تومان بدهکار سنگ آهن مرکزی است
4- جناب آقای فلاح زاده که 2 ماه پیش این جریان با ایشان هماهنگ شده بود
5- و …

بافقیان 2 این نظر توسط مدیر ارسال شده است. سه‌شنبه 1 فروردین 1391 - 11:25 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

آنچه که در شهرستان بافق گفتند و شنیدیم:
مدیر عامل شرکت سنگ اهن مرکزی بافق عوض شد.
دکتر یار احمدی رفت و جواد عسکری سرپرست شد.
دکتر یار احمدی بر کنار نشد بلکه استعفا داد.
دکتر یار احمدی را بر کنار کردند.
دکتر یاراحمدی با خصوصی سازی معدن مخالفت کرده وهنوز یکسال از مدیر شدنش نگذشته برکنارش کردند.
دکتر یاراحمدی به مقامات بالا باج نداده و برکنارش کردند.
دکتر یار احمدی به مافیای سنگ روی خوش نشان نداده و با نفوذی که مافیا داشته اند ، دکتر را برکنار کردند.
دکتر یاراحمدی به اصفهان که مشتری سنگ آهن بافق است گفته تا طلبمان را ندهید به شما سنگ نمیدهیم لذا برکنارش کردند.
دکتر یاراحمدی می خواسته همایش انفا ل و معادن و غیر قانونی بودن خصوصی سازی معادن را برگزار کند لذا برکنارش کردند.
دکتر یاراحمدی به بافق و بافقی زیاد اهمیت داده لذا برکنارش کردند.
مقامات بالا کاری سر دکتر یاراحمدی آوردند تا مجبور به استعفا شود.
دکتر یاراحمدی را برداشتند و جواد عسکری را گذاشتند تا کسی صدایش در نیاید چون عسکری نیز بومی بافق است و کسی اعتراضی نمیکند و لذا در چند ماه آینده سنگ آهن بافق را خصوصی میکنندو میگویند این هم مدیر بومی.
جواد عسکری را گذاشتند شاید او با خصوصی سازی مخالف نباشد چون در اردیبشت 90 تمامی شرکتهای پیمانکاری برای
مدیرعامل شدنش پارچه نوشتند وبه او تبریک میگفتند.
جواد عسکری را گذاشتند تا دوباره سر و کله شرکتهای پیمانکاری پیدا شود.
فاتحه قرارداد معین را بخوانید.
ما نمیدانیم کدام یک از گفته ها و شنیده های ذکر شده درست است،ایکاش مسئولی پیدا شود و جواب بدهد.
راستی مگر این عسکری همان عسکری نیست که در اردیبهشت 90 حکم مدیر عامل شدنش را تایید نکردند ،حالا چطور شده؟
امیدواریم که حاج جواد عسکری برای کارگران زحمتکش و بافقی های مظلوم خدمت نماید و نام نیک از خود بجا گذارد.
امیدواریم که دکتر یاراحمدی در آینده نزدیک دلیل استعفا یا برکناریش را بگوید.

دانشجو این نظر توسط مدیر ارسال شده است. سه‌شنبه 1 فروردین 1391 - 1:10 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

با گزینه های زوج(2.4.6)کاملا موافقم.

جواد این نظر توسط مدیر ارسال شده است. سه‌شنبه 1 فروردین 1391 - 5:54 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

آقای عسکری میزت را محکم بچسب که … هم گوش به فرمان بالایی ها نوروزی و جعفری و سمعی نژاد و .. باش و هم به استان برس : گریدر بولدزر ، لودر ، کمک های نقدی … و از همه مهمتر به آقا و خانم و پیر و جوان ـ مسئول و غیر مسئول دل نبند چون تا میای بفهمی رفتی .. الله اعلم

    عاشق شهرم بافق این نظر توسط مدیر ارسال شده است. شنبه 5 فروردین 1391 - 8:29 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

    احسنت

رضا این نظر توسط مدیر ارسال شده است. سه‌شنبه 1 فروردین 1391 - 6:45 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

جوجه را اخر پاییز می شمارند

محمد این نظر توسط مدیر ارسال شده است. چهارشنبه 2 فروردین 1391 - 10:18 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

متاسفانه بافق بي صاحب است

علی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. چهارشنبه 2 فروردین 1391 - 12:35 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

خیلی دلم می خواست ببینم این پولهائیکه بعضیها باهاش خونه ساختند از کجا آورده اند خدائیش چند سال یه آدم شرافتمند میتونه پولهاش رو جمع کنه تا یه خونه در این حد و اندازه بسازه

عاشق شهرم بافق این نظر توسط مدیر ارسال شده است. شنبه 5 فروردین 1391 - 8:31 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

دکتر، سکوت را بشکن .

امیرعلی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. یکشنبه 6 فروردین 1391 - 2:31 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

حاج جواد امیدوارم موفق باشی تا به همه ثابت بشه وطن فروش نیستی وانشاالله که باتوکل به خدا وحمایت مردم موفق باشی با توکل به خدا امید به اینده ای روشن

ناشناس این نظر توسط مدیر ارسال شده است. چهارشنبه 9 فروردین 1391 - 12:16 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

سلام.درست است که دکتر را وادار به رفتن کردندولی هیچ چیز از مقام ومنزلت او نزد بافقیهارا کم نکرد وبرای ما بار دیگر ثابت شد که مسولین یزدی کسی را که درستکارباشد وموافق میل انهارفتارنکند را نمیخواهند.اقای یاراحمدی انشالله همیشه سالم وپیروز باشید.

You cannot copy content of this page