حاشیه های اختتامیه کنگره ملی وحشی بافقی

دسته: عمومی
۵ دیدگاه
شنبه - 20 مهر 1392

اختتامیه شلوغ بود و باشکوه.

حضور فرهیختگان بافقی که از راه دور برای اختتامیه آمده بودند در جلسه مشهود بود.

توانایی مجری در برگزاری، به اختتامیه شور و حال خاصی داده بود.

نظم و انضباط حاکم بر جلسه اختتامیه و بیرون جلسه عالی بود.

برخورد انتظامات سنگ آهن با میهمانان شایسته تقدیر بود.

تیزرهایی که از کنگره پخش شد خصوصا قسمتهای پخش شده از« شرح پریشانی» تحسین برانگیز بود.

بازار سوتی در سخنان برخی سخنرانان داغ بود اما به لحاظ مسائل حیثیتی از درجش معذوریم.

عبدالحسینی مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی یزد دارالشجاعه بودن بافق را یادآوری کرد.

امام جمعه بافق از مدیران صنعتی خواست به کمک فرهنگ بیایند.

درخواست برای برگزاری کنگره ملی شیخ محمد تقی بافقی از دیگر سخنان حجت الاسلام سلیمانی بود که قائم مقام وزیر قول مساعد داد.

دخیل عباس زارعزاده حرف دل مردم بافق و رنجی که از محرومیتها می برند را با صدایی رسا به گوش قائم مقام وزیر ارشاد و استاندار یزد رساند.

هنگامی که فلاح زاده استاندار یزد برای ایراد سخن و اهداء جوایز به روی سن رفت بسیار سرد تشویق شد.

مثل همیشه استاندار زیاد وقت نداشت و می خواست خیلی زود از بافق برود.

تشویقهای پیاپی حضار برای عسکری مدیر عامل شرکت  سنگ آهن مرکزی بافق و کریمی رئیس فرهنگ و ارشاد بافق پر مفهوم بود.

احترامی که محمد حسن تشکری رئیس شورای شهر بافق با تعظیمش برای مردم از روی سن گذاشت و تشویق مردم برای قدردانی از او آموزنده بود.

از حضار هیچ پذیرایی نشد حتی یک لیوان آب!!!

عکاسان و خبرنگاران حاضر در جلسه پرتعداد بودند.

رونمایی از کتابها بدون دعوت از نویسندگان آنها برای آمدن به روی سن و خیلی بی روح انجام شد!!!

فقط از کتابها رونمایی شد ولی کتابی به حضار اهداء نشد.

هیچ مقاله ای به عنوان مقاله برتر اعلام نشد و از نویسندگان تجلیلی صورت نگرفت!!!

سه نفر به صورت ویزه نام برده شدند و مورد تشویق قرار گرفتند:عسکری مدیر عامل سنگ آهن مرکزی بافق،میرزایی معاون مدیر عامل و سعادتمند سازنده 40 قسمت 20 دقیقه ای برنامه تلویزیونی «شرح پریشانی».

قرار شد مجری لبخندهای زیبای خاوری فرماندار بافق را به عنوان هدیه از بافق به یادگار ببرد.

لبخند نقش بسته بر لبان برگزار کنندگان کنگره نشان از رضایت در برگزاری داشت.

سید کاظم عباس زاده سخنگوی سابق شورای اسلامی شهر بافق پس از برگزاری اختتامیه نسبت به دعوت نشدن شهردار به روی سن هنگام اهداء جوائز و رونمایی از کتابها و تمبر یادبود اعتراض داشت و اعتراضش را با صدای بلند با دخیل عباس زارع زاده مطرح و با خبرنگار صدا و سیمای مرکز یزد در این خصوص مصاحبه کرد.

برخی از حضار با سازنده مجسمه وحشی بافقی و مجسمه ساخته شده با گل او عکس یادگاری می گرفتند و به او به خاطر این هنرمندی و توانایی تبریک گفته و از وی تشکر می کردند.

اختتامیه زیاد طولانی و خسته کننده نبود.


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۲۶
برچسب ها:
دیدگاه ها
مستوفی بافقی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. شنبه 20 مهر 1392 - 7:15 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

هوالحق
این هم شانس ما :
افسوس و صد افسوس نبودم که ببینم … نمی دانم چرا من این قدر بد شانس و بی اقبالم که درست در تاریخ 17 و 18 مهرماه 92 می بایست به ماموریت بروم تا شاهد چنین واقعه ی مهمی نباشم ولی از آن جا که گفته اند : ( بعد منزل نبود در سفر روحانی ) اگرچه خودم نبودم روح و اندیشه ام در بافق پرسه می زد و من در شرایطی قرارگرفته بودم که به هیچ وسیله ای نمی شد ارتباطی با شهرم داشته باشم. تا این که سرانجام در ساعت 30/23 شب پنج شنبه موفق شدم با یکی از دوستان که به قول سعدی ” در کجاوه انیس بود و در حجره جلیس ” تماس کوتاهی گرفته ، بعد از سلام بدون هیچ مقدمه ای پرسیدم خب زود بگو ببینم بافق چه خبر؟؟؟ زود باش که شارژ ندارم اما ای کاش همان لحظه شارژم تمام شده بود و پاسخ او را نشنیده بودم ، پاسخی کوتاه و مختصر – که شاید این پاسخ هم متاثر از آن واقعه ی عظیم فرهنگی ، ادبی بود – خب داشتم می گفتم ، پاسخ آهی بود آتشین ، برخاسته از سینه ای آتش افروز و زبانی سوخته و آنگاه گفت : آمدند و کشتند و سوختند و بردندند . من که واقعا از این کلام شوکه شده بودم و نمی توانستم هیچ ارتباطی بین پرسش و این پاسخ برقرار کنم گفتم مرد مومن ! یعنی چه ؟ چه کسی را کشتند ؟ کجا را سوختند ؟ و چه چیز را بردند؟ گفت : عزیزم استعدادها ، امیدها ، آرزوها و وحشی را کشتند . دل های ادب دوستان ، محققان ، نویسندگان و شاعران جوان شهرم را سوختند. و آبروی ادبی و ادیبان و اندیشه های والای وحشی و فرهنگشهرش را بردند و اینک ما مانده ایم با کوهی از ندامت! چرا که گمان می کردیم قرار است دیگران چه گل هایی بر سرمان بزنند!!! در حالی که به خداوندی خدا اگر خودمان آستین ها را بالا زده بودیم و با تکیه بر همت فرهیختگان دیارمان عمل می نمودیم همه چیز شکل دیگری به خود می گرفت و میهمانان عزیزمان که زحمت کشیده و با ارائه ی مقالات خود و تحمل رنج سفر، خانه دل هایمان را منور گردانیده بودند با کوله باری ازحسرت و پشیمانی راهی شهر و دیار خود نمی شدند در حالی که درنیافته باشند مقاله ی برتر از آن چه کسی بود؟! ، سخنران برتر که بود ؟!، رونمایی کتاب یعنی چه؟! و باید چگونه انجام گیرد ؟!، شاعران هم شهری وحشی چه پیام هایی برای وحشی بافقی و میهمانانش داشتند؟! و این که نشان کنگره به چه کسانی باید تعلق گیرد ؟! و هزاران سوال دیگر که چون شارژتان درحال تمام شدن است وقتی به هم رسیدیم بقیه حرف هایم را خواهم گفت به امید برگزاری دومین کنگره وحشی بافقی آن هم از نوع جهانی با همت همه همشهری هایمان. “شب حضرت عالی به خیر”.

منتقد این نظر توسط مدیر ارسال شده است. شنبه 20 مهر 1392 - 10:21 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

با سلام ای بابا وقتی سخنگوی شورای شهر از عدم دعوت شهردار به جایگاه که نقش چندانی هم نداشت گله کند مسئولین پست چه بگویند که از تمبر که حاصل زحمت آنها بود رونمایی شد وهیچ نامی از آنها برده نشد وحتی مدیرکل پست را نیز به جایگاه جهت رونممایی دعوت نکردند. تازه رونمایی که بدون یاداشت وامضاء مدیران پست ارزش قانونی نخواهد داشت. بگذریم چه میشود کرد که بهایی به پست وشخصیت افراد داده نشد.چرا که ترافیک افراد با القاب دهن پرکن در جایگاه زیاد بود.

روح ا... این نظر توسط مدیر ارسال شده است. یکشنبه 21 مهر 1392 - 7:22 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

واقعا” حیف از این پولی که به اداره ارشاد یزد دادند در حالی که اسکان , پذیرائی و … را نیز شرکت سنگ آهن بر عهده داشت ولی با این همه از میهمانان نه در افتتاحیه و نه در اختتامیه حتی با یک لیوان آب هم پذیرائی نشد و با این وضع افتضاح این کنگره به پایان رسید . واقعا” باید بر خودمان متاسف باشیم و مسئولین در این رابطه فکر اساسی و جدی نمایند.

سید امین رضوی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. یکشنبه 21 مهر 1392 - 1:08 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

با تشکر از تمامی کسانی که در این همایش شرکت کردند چه از راه دور و چه نزدیک. بنده از آنجایی که به عنوان عضوی از شرکت سنگ آهن در جریان اجرای این همایش به طور تام و کامل بوده ام، تنها به این نکته بسنده می نمایم که این همایش به طور کلی جلوه های مثبتش بیش از منفی اش بود. برای اولین بار اتفاق افتاد و این نکته را نباید از ذهن دور داشت. دومین مسئله اینکه از آنجاییکه با تمامی میهمانان دور و نزدیک این همایش از اساتید دانشگاه گرفته تا دانشجویان و مسئولان مدعو، ارتباط نزدیک داشته ام، به طور قطع یقین می گویم بیش از 95 درصد از آنها از اسکان و پذیرایی و احترام کارکنان و درست اندرکاران شرکت سنگ آهن بعنوان حامی کنگره، بسیار رضایت داشته و تشکر کرده اند. تنها انچه که به عنوان نارضایتی از آنها دریافت نمودم، مسایلی مربوط به برنامه ریزی و اجرا از قبیل، کارت گرفتن، ارائه مقالات، معرفی نشدن مقالات برتر، هدایایی که باید می گرفتند و نگرفتند، پکیج هایی که به آنها اختصاص داده شده بود و برخی انتظار دیگری داشتند و شاید اصلاً نگرفتند، میزان و سطح مقالات ارائه شده و … مسایلی از این دست بود که به شرکت سنگ آهن مربوط نبوده و به برگزار کننده این مراسم، یعنی اداره کل ارشاد ییزد ارتباط داشته است. بسیاری از نارضایتی های همشهریان ادب دوست و شاعر بنده که با همه آنها نیز آشنا و در ارتباطم نیز از این زاویه بود و شاید نادانسته و ناآگاهانه شرکت سنگ آهن را مقصر می دانند حال آنکه هیچ قصوری متوجه مجموعه شرکت نبوده و تنها دوگانگی در اجرا و امکانات، باعث این مسایل شده است. به هر حال، با ارائه امکانات و اسکان بسیار رضایت بخش به میهمانان کنگره، نشان دادیم که شرکت سنگ آهن و مجموعه مدیران بافق، می توانند این همایش را بر خلاف نظر بسیاری از مدیران یزدی، که در همین اداره ارشاد یزد و دانشگاه یزد نیز وجود دارند، به خوبی و در بافق برگزار کنند. بنابراین پیشنهاد بنده این است در سال اینده دومین همایش وحشی بافقی را خودمان، و نه دیگران، برگزار کنیم تا منتقدان و ناراضیان بدانند این مشکلات از طرف ما (شرکت سنگ آهن) نبوده است. موفق باشید

پیوند این نظر توسط مدیر ارسال شده است. دوشنبه 22 مهر 1392 - 8:10 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

جناب آقای قاسمزاده با سلام و تشکر
ماکه در مراسم اختتامیه نبودیم ولی حیف از این بی سلیقگی هایی که در همایش رخ داد 1.جای مجریگریهای شاعر بومی و خوش زبان آقای کاظم کریمزاده به جای آن خانم بی سلیقه که به لهجه یزدی داشتنش مینازید واقعا خالی بود.2.زحماتی که معلمین برجسته بافقی مثل جناب مستطاب سید بزرگوار و معلم بازنشسته آقای آیت اللهی و فرزندشان و دیگر ادبای بومی در زمینه پرورش علم و ادب در بافق کشیده اند نادیده گرفته شد.3.بجای تقدیر وتشکر و چاپلوسی ها از این و آن که از بیت المال و نه از جیب باباشان خرج کردند میتوانستند به حداقل پذیرایی و اسکان در هتل و….اکتفاکنند و چندین مورد دیگر که ممکن است به مذاق آقایان خوش نیاید.

You cannot copy content of this page