با کاروان نور(2)

دسته: فرهنگی، هنری، مذهبی
بدون دیدگاه
سه‌شنبه - 23 مهر 1392

Karavan04-karbaladastanezendegi-9zh9_AzmeZohoor

امروز عرفه است . مسیری را جلو آمده ایم . پشت سرمان حرم امن خداست. اگر مولایم نیز حج تمتع را به عمره تبدیل نکرده بودند و از مکه خارج نشده بودند ، شاید مانند چند سال قبل ، در سمت چپ کوه عرفات می ایستادند و روبه سوی کعبه  دستهایشان را مقابل صورتشان به دعا برمی داشتند و همراه با دیگر کاروانیان می خواندند : الحمدلله الذی لیس لقضائه دافع …

در تعجبم از حاجیانی که بدون امامشان به دور کعبه که نه ، به دور نفس خویش طواف می کنند. مگر دختر نبی خدا نفرمود : امام همانند کعبه است که باید مردم به سویش بیایند نه اینکه کعبه به سوی آنها بیاید . پس چگونه مسلمانهایی هستند اینها که امامشان را رها کرده اند و سنگ پرست شده اند؟ کاش کسی بود به اینها می فهماند ،حج بدون صاحب که صفا ندارد، نه معرفتی در آن است و نه شعوری در آن حاصل می شود. حاجیان بدون ولایت باید دنیایشان را که آنها را از امام جدا کرده است سنگ بزنند که جمرات ستونی بیش نیست نماد طاغوت.

من قاصدک این مقدار را می فهمم که روح کعبه اینجاست ، در این کاروان . به راستی اگر حکمت‌ خدا و اسرار بلندمرتبه‌اش آشکار نمی‌شد و برای امتحان مردم نبود، هر آینه قبل‌از آنکه آقای من به طواف بیاید خانه کعبه بسویش پرواز می‌کرد. او صاحب حوض و کوثر است. اینرا در همین چند روز فهمیده ام که اصحاب حسین(ع) به جای حیوانات ، جان‌خویش و عزیزترین‌کسانشان را در برابر او قربانی می‌کنند.

می دانید این معرفت ها را چه زمان و از چه کسی یاد گرفتم؟ زمانی که حجاج بیت‌الله‌الحرام عازم سرزمین عرفات بودند؛ یزید(لعنة الله علیه) نیروهایی که سلاح در زیر احرام داشتند فرستاده بود تا حضرت اباعبدالله‌ حسین(ع) را در خانه خدا به قتل برسانند، در آن حال ابالفضل(ع) با اجازه امام بر فراز کعبه رفت و خطاب به بنی‌امیه مطالبی را فرمود . در آن زمان من بر گوشه ای از سنگ حجرالاسود نشسته و محو جمال قمر بنی هاشم شده بودم . عجب حالی داشت آن زمان .

و امروز نیز حال و هوای عجیبی دارم. خوشحال از اینکه وارد کاروان حسین شده ام به سمت آسمان اوج می گیرم و دوباره با نگاه به آسمانی که بر روی زمین قدم بر میدارد به سمت امام کشیده می شوم . دوست ندارم از امامم فاصله بگیرم . باید تا فرصت هست سبک تر شوم، تا وقت باقی است یاد بگیرم برای عمل کردن.

جای بقیه قاصدک ها خالی . ما اینجا دعای عرفه را با پسر فاطمه(س) نجوا کردیم . دعای امسال رنگ و بوی دیگر داشت. – خدایا! أَنْتَ كَهْفِی حِینَ تُعْیِینِی الْمَذَاهِبُ فِی سَعَتِهَا وَ تَضِیقُ بِیَ الْأَرْضُ بِرُحْبِهَا . تویی پناهم هرگاه طرق زندگانی با همه وسعتش بر من مشکل شود و زمین با همه فراخی اش بر من تنگ گردد.

چه خبر شده است که خلیفه خدا بر زمین اینگونه سخن می گوید؟ مگر می شود زمین ، بر امام زمین تنگ گردد؟ خدایا! رحم کن. هرچه هست من نباید چشم بر هم زدنی از مولایم غافل شوم.

فردا عید اضحی است .روز مبارکی است . نماز عید می خوانند و قربانی سنت تاکید شده ای است. نمی دانم آیا امام (ع) فکری برای قربانی نموده است؟ خدا می داند.

محمد حسین فیاض


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۳۷
برچسب ها:

You cannot copy content of this page