آینده پژوهی؛ عرصه ای که باز هم عقب ماندیم
حرکت و سیر مادی و معنوی هر جامعه نشأت گرفته از نوع نگاه آن جامعه به جهان هستی و تحولات آن است.هر چه این نگاه عمیق تر، واقعبینانه تر و علمی تر باشد، دستیابی به مراتب پیشرفت سریعتر محقق خواهد شد و بالعکس هر چه نگاه به مسائل سطحی تر، به همان اندازه از قافله پیشرفت عقب خواهد ماند.
دنیای امروز با تمام پیچیدگی ها و عجائبش، دنیای رقابت است.هر جامعه ای در صدد است اثر بیشتری در معادلات جهانی داشته باشد؛جهان را تا حد ممکن تحت سیطره خود در آورد؛به هر طریقی از دیگران پیشی بگیرد.گاه اراده می کند بر اقصی نقاط زمین و فضا تسلط یابد گاه بر قلب ها و افکار.گاه متوسل به زور مي شود، گاه به زر.گاه از بمب و موشک مدد می جویند؛گاه با امواج، دلها را مسخر خود می سازند. در این شرایط از هیچ عنصری غافل نشده اند.به عنصر زمان که می رسند علاوه بر حال، به آینده نظر ویژه ای دارند.همان زماني كه در هاله اي از ابهام است اما اين ابهام مانع از انديشيدن آنها به اين زمان نمي شود. چرا كه فرصت ها و تهديدها در بطن اوست.همان فرصت ها و تهديدهايي كه مي توانند سرنوشت يك جامعه را دگرگون كنند.
دریافته اند که آینده از آن کسی است که آن را قبلا پیش بینی و رصد کرده باشد.بر این باورند که تغییرات یا عدم تغییرات امروز، واقعیت فردا را رقم می زند. تحولات و فراز و نشیب های گذشته جوامع را با ریزبینی مطالعه و به روابط و الگوهایی دست یافته اند که به مدد آنها می توانند آینده را تصور و شبیه سازی کنند.عجیب آنکه در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد نیز آنها را ارضاء نمی کند بلکه این پیش بینی ها مقدمه ای است برای اینکه نقشه راهشان را به گونه ای ترسیم کنند که آینده، آنگونه که آنها می خواهند اتفاق بیفتد.
آری، امروز آینده پژوهی برای هر جامعه ای که اراده کرده قله های کمال را اعم از مادی و معنوی فتح کند امری حیاتی است.غفلت از این مهم به معنای هضم شدن در معادلات كساني است كه به آن همت گمارده اند.به قدری این عرصه مهم است که بعضی از جوامع وزارتخانه مستقلی به این امر اختصاص داده اند تا حرکت و مسیر تمام بخشهاي جامعه شان را همسو کند و به سمت آینده ای واحد و مطلوب سوق دهد.
حال نگاهی کنیم به جامعه خودمان.چقدر اين مقوله در لايه هاي مختلف تصميم گيري جامعه اهمیت داده شده؟اصلا یک درجه پایین تر بیاییم.چقدر آینده نگری در تصمیم گیری ها لحاظ می شود؟مدیران و مسئولان در حوزه فعالیت خود چقدر توانایی تخمین آینده را دارند؟تخمین که هیچ ،چقدر دغدغه آینده را دارند؟
آنچه به شکل پدیده غالب در جامعه امروز ما در آمده ، حال نگری است نه آینده نگری.یعنی غرق شدن در زمان حال و غفلت از آینده.ثمره حال نگری پدید آمدن معضلات در طول زمان است.چرا که طبیعت معضلات به گونه ایست که بر اثر غفلت به طور نامحسوس تدریجا شکل می گیرد.مع الاسف درمان این معضلات نیز دفعتا امکان پذیر نیست و زمان می برد.مهمتر اینکه مشغولیت به حل این معضلات خود سبب بروز معضلات دیگر در حوزه ای دیگر می شود.چرا که تمرکز بر حوزه ای به معنای کم توجهی در حوزه های دیگر است.به عبارتي اين دور و تسلسل مدام برقرار است.
براستی چشم ها را باید شست و جور دیگر باید دید.مشغولیت به امور حال نباید سبب غفلت از آینده شود.فراتر از زمان انديشيدن نه يك توصيه بلكه يك ضرورت در مديريتهاست.ضرورتي كه اهتمام به آن به معناي عدم انعقاد نطفه معضلات آينده است و بي توجهي به آن به معناي رفتن در كمين بحران ها.
عليرضا بلنديان بافقي
سلام
خیلی فنی و دقیق است
بعید میدانم کسی از خوانندگان این سایت بفهمد شما چه گفته اید!!!
فراتر از درک همه است