الگوهای بزرگ، چراغ راه انسانهای بزرگ

دسته: مقالات
یک دیدگاه
سه‌شنبه - 29 بهمن 1392

PHOTO

با تاملی بر زندگی انسانهای بزرگ، آنها که در زندگانی چند روزه دنیا، عمری متفاوت از دیگران داشته اند و منشا آثار و خدمات بزرگ بوده اند، ذهن آدمی به این مهم معطوف می شود که نوعا آنها در مقطعی از جاده زندگیشان با انسانهای بزرگی تلاقی داشته اند.گاهی این تلاقی حضوری بوده و درک محضر کرده اند و گاهی هر چند که گذشت زمان، نعمت درک محضر را از ایشان گرفته، اما با مطالعه در احوالات و آثارشان، این نقیصه را جبران کرده اند و بهره ها برده اند. بهره ای که چه بسا آنها که معاصر بوده اند، نبرده اند.آنچنان تحت تاثیر قرار گرفته اند که تمام استعدادهای خفته شان بیدار گشته و آنها را در مسیر حرکت به سوی اهداف متعالی سوق داده است. انگیزه عظیمی درون آنها ایجاد گشته که به زندگی شان تولدی دوباره بخشیده است.

الگوهای شایسته، نمونه های عینی و عملی برای رهروان راه خودند.راهی که خود آزموده اند و به مقصود رسیده اند و نیازی به آزمایش و خطا و صرف عمر گرانبها جهت جستجوی راه از بیراهه ها نیست.رهروان راه آنها، پای خود را در مسیری می نهند که اطمینان به محقق شدن هدف، بزرگترین سرمایه آن است.

جامعه پویا، جامعه ای که فتح قله های کمال مادی و معنوی را اراده کرده، از ملزوماتش معرفی الگوهای بزرگ به نسلهای خود است.الگوهایی که هر کدام می تواند قشری از جامعه را متوجه خود سازد و روح خود باوری و تعهد را در آنها بدمد.بدیهی است به همان اندازه که معرفی یک الگوی مناسب می تواند نقش سازنده داشته باشد، به همان اندازه معرفی الگوی ضعیف، نقش تخریبی خواهد داشت.الگوی ضعیف ،افق دید رهروان را نه تنها وسیع نمی کند بلکه تنگ و تاریک می سازد. نه تنها ظرفیتهای درونی را آزاد نمی سازد بلکه هدر می دهد. رهروان را به مقصد مطلوب نمی رساند که هیچ، به مقصدی نامعلوم می کشاند.

خوشبختانه جامعه ما کمبود الگوهای شایسته ندارد.این کشور سرشار است از الگوهای بزرگ و نمونه.چه الگوهای حی و حاضر و چه الگوهایی که نام پر آوازه شان در تاریخ مانده است. الگوهایی غرور آفرین در عرصه های گوناگون.از اخلاق و عرفان گرفته تا طب و نجوم.از شعر و ادب گرفته تا ریاضیات و فلسفه.از حوزوی و دانشگاهی تا کاسب و بازاری.

الگوهای بزرگی همچون محمد بن زکریای رازی که خود او می گوید:«کوشش و پشتکار من در فراگیری دانش به اندازه ای بود که بیش از 20 هزار ورقه به خط تعویذ نوشتم و پانزده سال از عمر خود را شب و روز در تالیف جامع کبیر(الحاوی) صرف کردم.بر اثر این کار در نیروی بینایی و عضله دست من سستی پدید آمد و مرا از نوشتن محروم کرد.با این همه، از جستجوی علم باز نمانده ام و دائما به یاری اطرافیانم می خوانم و با دست ایشان می نویسم.»

در دوران معاصر، الگویی دارد که هرچند در بهترین دانشگاههای غرب، عالی ترین مراتب علمی را طی کرد ولی ذره ای دلبستگی به عناوین و مقامات دنیوی در قلب او راه نیافت.در میدان تحصیل سختکوش و ممتاز، در اجتماع انسانی فداکار، در میدان جهاد سرداری مخلص و شجاع ، درخلوت با معبود خود عارفی وارسته.دست نوشته های او روزنه ای است برای شناخت اندکی از این مرد بزرگ.آنجا که می نویسد:« خدایا تو به من پوچی لذات زودگذر را نمودی، ناپایداری روزگار را نشان دادی، لذت مبارزه را چشاندی، ارزش شهادت را آموختی.
… خدایا!تو را شکر می کنم که غم و دردهای شخصی مرا که کثیف و کشنده بود از من گرفتی و غمها و دردهای خدایی دادی که زیبا و متعال بود.
…درد و غم از وجودم اکسیری ساخت که جز حقیقت چیزی نجوید، جزفداکاری راهی برنگزیند و جز عشق، چیزی از آن ترشح نکند.»
آری؛مصطفی چمران، که حقیقتا اسوه علم توام با تهذیب است.

براستی الگوهای بزرگ، سرمایه های معنوی نسلهای یک جامعه اند.سرمایه ای که متولیان فرهنگ و تعلیم و تربیت جامعه می توانند به عنوان عاملی قدرتمند جهت تحریک اراده ها به کار گیرند.البته این مهم خود هنر بزرگی است که باید در خود ایجاد کرد.

علیرضا بلندیان بافقی


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۴۵
برچسب ها:
دیدگاه ها
سید امین رضوی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. جمعه 2 اسفند 1392 - 1:59 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

جناب بلندیان عزیز، مصطفی چمران، یکی بودو یکی ماند. آنجا که به دست دوستانی شهید شد که تفکراتش را بر نمی تابیدند. دوستش و همرزمش، علی شریعتی، نیز به تیر غیبی شهید شد که او شد. اکر بودند، امروز اسوه تمام ازادی خواهان دنیا بودند. براستی اینده از ما برای نوع برخوردمان با این بی همتایان، چه خواهد گفت. شاعری که نامش را نمی باید گفت، گفته است: بر سر مزارم تاریخ ننگارید تا ایندگان ندانند در این عصر زیسته ام.

You cannot copy content of this page