هدیه بافق فردا به مناسبت ایام اعتکاف
“دل هاي مؤمنين كه به هم وصل مي شود ، آب كُر است . وقتي به علــي عليه السّلام متّصل شد ، به دريا وصل شده است…شخصِ تنها ، آب قليل است و در تماس با نجاست نجس مي شود ، ولي آب كُر نه تنها نجس نمي شود ، بلكه متنجس را هم پاك مي كند.”
از هر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آن را به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادي امن سر در می آوري. هر وقت خواستی از کسی یا چیزي تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او . هر زیبایی و خوبی که دیدي رب و پروردگارت را یاد کن، همان طور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دهه ي اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه ي چیزهاي عالم لا اله الا الله
هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در “الا”، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزي باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه “الله” را بگو همه ي دلت را تصرف کند.
حضرت امیر علیه السلام به هر چیز نگاه کرد، لا اله الا الله را دید. در دعاي دهه ي اول ذیحجه است: به عدد لیالی و دهور، به عدد امواج دریاها، به عدد درخت ها و خس ها، به عدد سنگ ها و کلوخ ها، به عدد موها و پشم ها، به عدد بادها و … لا اله الا الله
چه خوب است که انسان جز از خدا سخن نگو ید. همیشه حرفت را ذ کر خدا قرار بده و اگر هم خواستی با دیگر انسان ها صحبت کنی، با لسان خدا حرف بزن. ان شاء الله دیدهایتان باز شود تا فقط با خدا حرف بزنید. فقیر مگر دیوانه است که با فقیري همچون خود حرف بزند ؟ خواسته ات را از خدا بخواه که غنی است . خلق، آلت و اسبابی در دست خدا هستند و مخلوق اویند.
ما در دنیا و آخرت مهمان خدا هستیم. آداب مهما نی را باید رعایت کرد. باید در بدو ورود صاحبخانه را ملاقات کرد، بعد هر جا که گفت بنشین، نشست و هر چه پذیرایی کرد، بهره برد و به صاحبخانه فرمان نداد و جز آنچه آماده کرده، نخواست و دل به وسایل و منزل صاحبخانه نبست و آرزوي مالکیت آنها را نکرد.
زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذ کر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدي برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.
خدا ما را براي شادي آفریده است نه براي غم. خداي واحد غنی و قوي، محال است مخلوقی را براي ناراحتی و غم بیافریند. اگر این بشارت را که ما را براي شادي آفریده اند، باور کردي و به خودت قبولاندي، دیگر غم وجود نخواهد داشت. این مژده مال کسی است که آن را باور کند. همین که فهمیدي دنیا فانی شدنی است و مشکلات و محرومیت هایش هم همیشگی و دائمی نیست و بالأخره روزي تمام خواهد شد، نصف غم هایش باطل می شود. مشقّت و غم دنیا وسیله اي است براي خوشی و شادي.
گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه اي؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.
جان دادن بهتر از جان کندن است. مؤمن جانش را با محبت تقدیم می کند و جان کافر را با زور می گیرند. حالا که هر چه دنیایی است، بالأخره رفتنی است، چه بهتر که خود آدم آن را به دوست تقدیم کند و در راه خدا بدهد.
موت را که بپذیري، همه ي غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوي، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود: یک ساعت دنیا را به همه ي آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله براي مردن.
مؤمن از دنیا که می رود و به موت نائل می شود، از شهوات و غضب که او را گرم می کردند، خلاص و کاملاً خنک می شود؛ به نحوي که وقتی جنازه ي او را با آب سرد دنیا هم می شویند، فریاد می زند این آب داغ چیست که روي بدن من می ریزید؟
اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیا قابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.
تربت، دفع بلا می کند و همه ي تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت می شود. اگر یک مؤمن در شهري بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می کند.
محبت، کارش تغییر دادن و رنگ زدن است. مگر نمی بینی آن کس که دوستش داري، اخلاق و رفتار تو را عوض کرده و تو مانند او شده اي؟ موالیان ما، ما را با محبت خود رنگ الهی می زنند.
مجنون براي دیدن لیلی در مسیري که محل عبور او بود، چند روز به انتظار نشست تا اینکه در نیمه هاي یک شب از شدت خستگی، همان طور که بر سر راه نشسته بود، خوابش برد. همان وقت لیلی از آنجا عبور کرد و وقتی دید مجنون به خواب رفته است، چند گردو جلو ي او گذاشت و رفت. وقتی مجنون بی دار شد و گردوها را دید، فهمید لیلی آمده و رد شده است و با این گردوها با او حرف زده و گفته است تو عاشق نیستی و باید بروي گردوبازي کنی؛ عاشق که خواب به چشمش راه ندارد.
خطر در دو چیز است؛ سوء استفاده از مداراي بزرگان و مدارا نکردن با زیردستان.
بعضی از مؤمنین آب قلیل هستند؛ هرگاه خود را آلوده کنند، ملاقات با یک شخص بزرگ که به منزله ي آب کرُ می باشد، آنها را پاك می کند.
توجه به دنیا و کثرات و طبیعت، غم و غصه می آورد. کثرات، حزن آور است؛ اما آحاد و افراد الهی برطرف کننده ي غم و غصه هستند. مردان الهی و آحاد، افراد کمی هستند که اگر به آنها برخورد نماییم، ملاقات آنها براي ما بسیار سرنوشت ساز است و باید قدر آن را بدانیم. آنها نشانه هاي راه خدا هستند.
امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که به دینش وثوق داشته باشم، اگر یک ساعت کنارش بنشینم براي من از هفتاد سال عبادت بهتر است. نفرمود براي او از چند سال عبادت بهتر است. مجالست مؤثرّ است . شبانه روزي ده دقیقه خلوت کنیم و با وضو بر سجاده بنشینیم و به خدا و موالیانمان بگوییم آمده ایم خدمت شما بنشینیم.
حاج آقا دولابی: موالیان ما دست ما را گرفتند تا از بازار دنیا عبور دهند و به آخرت و دیدار خدا برسانند، ولی ما سرگرم متاع دنیا شدیم و دستمان را از دستشان بیرون کشیدیم و لذا در بازار دنیا گم شدیم و محجوب در پرده ي غیبت گشتیم. خدا و امام غایب نیستند. هر چه در نظر اهل دنیا غایب است، در نظر مؤمنین حاضر است.
با تکرار کردن کارهاي خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.
چقدر با معرفت وچه زیبا سخن گفتند. خداروح ایشان را همنشین مولا علی نماید که چنین نگاه زیبا که ناشی از روح لطیف ومتعالی ایشان است به دنیا واعمال ورفتار ما با خدای بزرگ دارند. راستی اگر هر کدام تنها یک بند از این سخنان را در زندگی خود عملی میکردیم چقدر روابط ودنیایمان زیبا میشد.دوستان میدانید مشکل کجاست !یقین وایمان!!هنوز به یقین راستین نرسیدیم شبهه ای هرچند کوچک به اندازه حرکت مورچه ای در تاریکی برسنگ در دل ماست.اهدنا الصراط المستقیم. از نویسنده این مطالب مفید معنوی جدا ممنونم .امید که مستدام باشد.اجرتان با مولایتان امیرالمومنین