ادبیات صهیونیسم
ادبیاتِ صهیونیسم
**چگونه قبل از پیدایشِ کشوری به نامِ اسراییل ، نویسندگانِ یهودی توانستند با استفاده از آثارشان ، فضای ذهنیِ جامعه ی جهانی را برای وقوعِ چنین پدیده ای که یکی از آرمان های صهیونیسم بود آماده کنند .
( به نقل از نشریه ی چلچراغ ) با اندکی تلخیص
*در ابتدا ادبیات بود
پیش از آن که اولین کنگره ی صهیونیسم در سالِ 1897 در شهرِ بازلِ سوییس تشکیل شود و نشستنِ یک روزنامه نگار و نمایش نامه نویس به نامِ تئودور هرتزل بر مسندِ دبیرِ کلی آن ، همه را متعجب کند ، فعالیتِ نویسندگانِ یهودی که شعائری خاص را دنبال می کردند آغاز شده بود . نفوذِ یک ادیب و روزنامه نگار در سیاست ، آن طور که بتواند اولین رخدادِ رسمی و مهمِ صهیونیست ها را رهبری کند پدیده ای تقریباً نادر است . این قشر هرگز نتوانسته بود رهبریِ فکریِ مردمی را به این شکلِ عملی و فراگیر در دست بگیرد و مستقیماً بر پهنه ی سیاست ، تأثیرگذار باشد . همین واقعیت ، کافی است تا شاخک ها را تیز کند که : چطور و چگونه ؟؟؟
وقتی موسی مندلوسِ ، یهودیِ آلمانی تبار برای نخستین بار ، کتابِ مقدس را به آلمانی ، ترجمه کرد موردِ هجمه ی بسیاری قرار گرفت . مخالفان ، ادعا می کردند او به انسجامِ قومِ یهود ، صدمه زده و باعث شده آنان به خود بقبولانند که ملیتی در کار نیست و آنان ناگزیرند در مللِ دیگر ، ادغام شوند . عدمِ ادغام در مللِ دیگر ، خواستِ یهودیانِ تندرو بود که بعدها به صهیونیست مشهور شدند . این گزاره ، یکی از دو شعارِ حیاتی صهیونیسم را شامل می شد . شعارِ دیگر ، تعصبِ نژادی بود . دسته ای که بر ضدِ مندلوس شوریدند تأکیدِ ویژه ای بر برتریِ نژادیِ قومِ یهود داشتند و یهودیان را قومِ منتخبِ خداوند معرفی می کردند . آنان سعی داشتند زبانِ عِبری را از سطحِ یک زبانِ مذهبی و عمدتاً مُرده ، به زبانی زنده و ملی تبدیل کنند و این اولین گامِ آنان در جنگ در وادیِ ادبیات بود . احیای زبانِ عِبری یکی از عواملِ اصلیِ اتحاد ملیِ یهودیانی بود که هنوز سرزمینِ واحدی نداشتند .
*گامِ بعدی ، عذرخواهی از یهودیان
افسانه ی یهودیِ سرگردان ، افسانه ی مردی است که پس از خروج حضرتِ مسیح از دادگاه ، با لحنی استهزاء آمیز به مسیح می گوید : هان ای پسرِ خدا ! حالا حال و روزت چگونه است ؟ و مسیح به آن یهودی ، جواب می دهد : از این که به دیدارِ پدرم می روم بسیار خرسندم اما این تویی که پس از این ، هیچ سرمنزلی برایت یافت نخواهد شد و آواره و سرگردان خواهی ماند . این تفکرِ ضد یهودی مسیحیان بعداً تبدیل به معذرت خواهی از یهودیان شد چنانچه در سالِ1817 ماریا ادگارت ، رمانی می نویسد به نامِ هارنگتون که شخصیتِ یهودی آن دیگر منفور نیست بلکه بر خلافِ یهودیِ سرگردان ، یهودیِ نیک سرشت است . دو سالِ بعد ، سِروالتر اسکات ، رمانِ آیوانهو را نوشت .شخصیتِ فرشته وار و عاری از گناهِ یهودیان در این رمان کاملاً ترحم برانگیزند . چند سالِ بعد ، نویسنده ی یهودیِ دیگری به نامِ بنیامین دیزراییلی که رمانِ دیوید آلروی را نوشته بود به نخست وزیری انگلستان رسید . جورج الیوت نویسنده ی رمانِ دانیل دروندا یکی دیگر از نویسندگانِ یهودی بود که در داستان ها و رمان هایشان ، آرمان های ملتِ یهود را دنبال می کردند و در ضمن ، دیدگاهِ جهانی را نسبت به یهود بهبود می بخشیدند . رمانِ جورج الیوت ، اولین اثری است که در آن از فلسطین به عنوانِ سرزمین موعودِ قومِ یهود ، نام برده می شود .
*فقط مانده نوبل
هرتزل ، نویسنده ی رمانِ سرزمین جدید – سرزمینِ قدیم در جایی گفته بود که هرگز نخواسته با رمانش ، یک اثرِ یگانه تولید کند بلکه تنها به آرمان های صهیونیسمِ جهانی فکر می کند . در سالِ 1966 ساموئل اگنون ، موفق شد جایزه ی نوبلِ ادبیات را از آنِ خود کند . اثرِ او به زبانِ عِبری نوشته شده بود . بله زبانِ عبری توانسته بود خود را از انزوا درآورده و دهن پُرکن شود .
*این متنِ کوتاه که انتخابی است از کتابِ ادبیاتِ صهیونیسم نوشته ی غسان کنفانی ، تنها گوشه ای از تلاشِ نویسندگانِ یهودی برای تحقق بخشیدن به آمال و آرزوهای قومِ یهود را در رابطه با تشکیلِ یک کشورِ مستقل و واحد در سرزمینِ موعود ، فلسطین ، نشان می دهد. آرزوی بزرگی که قبل از محقق شدن ، می بایست ابتدا پیش زمینه ی ذهنیِ آن در جهان ، فراهم شود .
جلیل زعیمیان ( صبا بافقی ) . برگرفته از نشریه ی چلچراغ
متاسفانه وقتی ذهن ها آلوده باشد و منطقی در دست افراد کوته بین نباشد،دست به خلق تئوری توطئه می زنند.ضعف و بی لیاقتی خود را به عوامل خارجی نسبت می دهند.مدرک و سندی ارائه نمی دهند و ادعاهای بیهوده می کنند.ادعا می کنند که هزاران ایرانی در روز سیزده بدر به دست یهودیان کشته شدند و مدرکی ارائه نمی دهند.هنگامی که افراد آگاه دروغ آنان را با مستندات تاریخی ثابت می کنند،عقب نشینی می کنند و زبان به عذرخواهی نمی گشایند.زمانی که می بینند،در صدو پنج سال گذشته، 14 ملیون یهودی، اکثر جوایز نوبل که غالب آن علمی است،کسب کرده اند و این در حالی است که جمعیت یک و نیم ملیاردی مسلمانان تنها 3 جایزه ی نوبل کسب کرده اند.خونشان به جوش می آید و در نهایت ضعف،دست به گریبان تئوری توطئه می زنند.جایزه ی نوبل را به شیطان و شیطان پرستی می چسبانند.اصلا با خود نمی اندیشند،به فرض محال جایزه ی نوبل ،دستمایه ی اهداف شیطانی است.دستاورد یهودیان در علوم که قابل بررسی است.این تئوری توطئه که با هدف خاص و بر پایه ی مسائل آخر زمانی طرح ریزی شده است ،بیشترین صدمه را به اعتقادات اسلامی می زند.افسوس که عده ای برای رسیدن به اهداف سیاسی حاضرند با دین مردم بازی کنند.در این بین جوانان ناآگاهی هم حضور دارند که استفراغ نظریات کاسبان تئوری توطئه را مزه مزه می کنند.صهیونیسم که واژه ای ریشه دار است ، از اعماق تاریخ بیرون می کشند و برای آنان داستان سرایی می کنند.تمام مشکلات جهان را به پای آن می نویسند.انگار که خودشان و اعتقاداتشان پاک و منزه است.تنها این یهودیان هستند که تمام مفاسد تاریخی را ایجاد کردند.در نظر نشخوار کنندگان اسفراغ های تئوری پردازان توطئه،اگر دولتی جان شهروندانش برایش در اولویت اول باشد،آن دولت نژاد پرست است.اولین هدف تئوری پردازان توطئه نابودی ایران است.آنان قصد دارند تا رابطه ی تاریخی و عمیقی ای که بین یهودیان و ایرانیان وجود دارد،قطع کنند تا سرانجام به نابودی هر دو ملت بینجامد.افرادی که تئوری توطئه را تبلیغ می کنند،اگر واقعا صادقند بیایند و مناظرات علمی انجام بدهند و دست از اوهام بردارند.با رشد ملی گرایی در بین جوانان ایرانی دور از ذهن هم نبود تا تئوری توطئه ترویج یابد.هدف زدن فرهنگ ایرانی است که نا موفق خواهد بود.