شایعه بلای خانمانسوز
بعضی از ما انسان ها، دائماً ذره بینی به دست گرفته ایم و با آن، رفتارها و گفته های دیگران را موشکافی میکنیم. این موشکافی، مقدمه ی تفسیر و تحلیل و قضاوت ما میشود. بعضی از ما، ذره بین ضعیف تری داریم و بعضی دیگر، ذره بینی با بزرگنمایی بسیار زیاد؛ آن قدر زیاد که حتی می تواند کاه را به اندازه کوه نشان دهد.
ذهنیات، تفسیرها و قضاوت هایمان آنقدر بزرگ می شود که جلوی دیدمان را می گیرد؛ مثل بادکنکی که در آن دمیده باشیم و باد شده باشد؛ آن چنان که جلوی صورت ما را بگیرد. و حالا ما می مانیم و رشته تمام ناشدنی افکار بی پایه و موهوم و دور از حقیقت. و صد البته رنجی که می بریم .
نمیبینیم و فقط تفسیر می کنیم. گاه، حتی، ندیده تفسیر می کنیم! حالا چه کنیم با این «ندیدن»هایمان!؟ به جای آنکه ببینیم و اصلاً بتوانیم ببینیم، دست به دامان موهومات و ساخته های حبابی ذهن می شویم. حبابهایی که بزرگ می شوند و ناگهان می ترکند و جای خود را به حباب دیگری می دهند و اثر آن «ترکیدن» بر روان ما می ماند.
بازار دروغ و تزویر این روزها در ارتباطات روزمره مردم آنقدر داغ شده که کار به جایی رسیده که به نظرمیرسد انگار اگر دروغ گفته نشود، نمیتوان صبح را شب کرد. این در حالی است که آبرو ریزی و پردهدری نیز در شهر وضعیت بهتری ندارد. گویی برخی میخواهند از این صفات، نردبانی برای رسیدن به بام خوشبختی برای خود فراهم کنند. نردبانی که نه در دین اسلام جایگاهی دارد و نه در فرهنگ اجداد ما. مثل آب خوردن با شایعه ای واهی آبروی مردان وزنان ریخته می شود وتا خلاف آن ثابت شود زندگی عده ای را متلاشی می کند.
تا همین چندسال پیش در هر فامیل، افراد زیادی بودند که سینه آنان صندوقچه اسرار بود. از غصه تنهایی تا داستان دلخوریها و دعواها را با آب و تاب میشنیدند و همان جا دفن میکردند. اتفاقی که این روزها کمتر صورت میگیرد
قصه عوض شده در هر طایفه افرادی هستند که هر شب خانه به خانه می گردند تا رازی از فامیلی یا همشهری را با هزار درجه تغییر در شهر منتشر کنند تا فرد به خود می آید همه با خبر شدن حتی روی بیرون رفتن از خانه برایش مشکل میشود وگاهی دیده شده شغل خود را از دست میدهد
به امید روزی شهرمان را مثل قدیم ببینیم که با کوچکترین شایعه ای بزرگای فامیل جمع میشدن ومنشا شایعه رو میسوزاندن ودوستی رو بین طوایف ومردم حفظ میکردن
عباس خواجه مبارکه
ممنون از آقای خواجه میارکه.عین حقیقت رو نوشتن
میدونین چرا مردم دوست دارن خبرها رو سریع پخش کنند چون شاید یه کاری مرتکب شدن که همه خبر دارن و می خوان به نحوی بقیه هم خراب بشن و شریک جرمشون بشن.اتفاقا نممونه همین متن و دیدم