شعرهای مرده شوری
((( در مثَل ، مناقشه نیست )))
وضعیتِ اوّل
*******
وضعیّت ، عادی است .
گوسفندان ، سر به زیرند و مشغولِ چَرا
و چوپانِ پیر ، مشغولِ نِی زدن و فکر کردن .
.. از بینِ این گوسفندان ، آن که پَروارتر است
پیشکشِ خان می شود و
آن که چموش تر
میهمانِ آشپزخانه و خورشتِ امشب .
و بقیه هم در صفِ انتظار خواهند ماند تا
صبحِ دولتشان بِدَمَد !!!
وضعیّت
کاملاً عادی است .
وضعیّتِ دوم
**********
وضعیّت ، عادی نیست .
گوسفندان ، سَر به شورش برداشته اند .
آن ها به جای « بَع بَع »
« نَع نَع » می کنند .
چوپانِ پیر و خشمگین ، دستورِ قتلِ عام می دهد .
وضعیّت
کاملاً غیرِ عادی است .
همه ی گوسفندان ، کشته می شوند و
دیگر ، کلمه ی چوپان
محلی از اِعراب ندارد .
شعرِ نیاز
*******
چهارپایانِ اهلی ،
به نوازشِ آدم ها نیاز دارند .
آن ها ،
نوازشِ آدم ها را دوست دارند .
چهارپایانِ اهلی ،
در عوضِ کار کردن و جان کندن برای آدم ها ،
به کمی غذا و نوازشِ آدم ها نیاز دارند .
راستی این قضیه
ما را یادِ چیزی نمی اندازد ؟!!!
قابِ عکسِ خالی و
چند نقطه . . .
من ،
یک ممنوع التصویرِ ممنوع البیانم .
چهار شعر از جلیل زعیمیان ( صبا بافقی )
مطمین نیستم که مال خودتون باشه!!!