شعرهای مُرده شوری (3)
شعرهای مُرده شوری (3)
( مثلِ این که قرار است مِن بعد ، پای هر مطلبِ من ، دستی ناآگاه ، نظری بنویسد تا دلم را بِشکند . پس خاموش می شوم و می شِکنم . چرا که چاره ای جز شکستن نیست )
* فردا ، هرگز نیامد .
و آزادی
که گفتند فردا می آید .
* اسلحه
به خود شلیک می کند در آینه .
آینه ، فرو می ریزد و
تنها یک دیوار بر جای می ماند .
* کوچک بمان .
همیشه کوچک بمان
که اگر بزرگ شوی
تو را خواهند کُشت .
این را گاوی به گوساله اش نوشت
در راهی که به کشتارگاه
ختم می شد .
* آزادی
نامِ یک میدان است
و نامِ یک مجسمه .
آزادی را فقط باید دور زد
و یا این که تنها
خیره شد به آن
از دور .
* مرا اگر بِشکنید
تکثیر خواهم شد
در هزاران قلب و
قلبِ هَزاران .
من ، آزادی ام
با قلبی شکسته .
* خرگوشِ قصه
راحت خوابیده .
چرا که اطمینان دارد لاک پشتِ خوش خیال
هرگز به خطِ پایان نخواهد رسید .
خرگوشِ بد ذات ، روزِ قبل از مسابقه
تمامِ تابلوهای راهنمای مسیرِ مسابقه را
جا به جا کرده .
شاعر : جلیل زعیمیان ( صبا بافقی )
شاعر محترم فلسفه نامگذاری قطعات فوق به شعرهای مرده شوری چیست؟به نظر می رسد چنین نامی برازنده این جملات ادبی نغز نباشد.دل نوشته های صبایی شاید گزینه مناسبتری برای تسمیه این جملات باشد.