هم محب امام حسینم هم محب ماهواره؟!

دسته: فرهنگی، هنری، مذهبی , مقالات
بدون دیدگاه
جمعه - 9 آبان 1393

   هم محب امام حسینم هم محب ماهواره (کسانی که ماهواره دارند حساس نشوند ادامه مطلب را بخوانند) اصلا چه اشکالی دارد ، از اول محرم تا آخر صفر نوکر و غلام حسینم اصلا غلامحسینم ، اوقات دیگر سال که….خودم می دانم . چه اشکالی دارد همه چیز را با هم داشت . چه اشکال دارد، قلب آدم همه چیز را داشته باشد . قلب من هم قلب آدم است دیگر. هر چه دوست دارد را داشته باشد .

   با همان چشمی که در محرم گریه می کنم با همان چشم هم خلاصه می بینم آنچه باید دید . یا نباید دید! می خواهد در ماهواره باشد یا در همین کوچه و بازار خودمان. توی دست خودمان ، توی همین شبکه های اجتماعی . از آن طرف برای کلاه سر فطرتمان گذاشتنمان هم که بهانه فراوان است . حکایت هم که کم نداریم روی منبر ها می گویند ، فلانی آن کاره بود شد سگ امام حسین و خلاصه این دنیا عشق و حال،  آن دنیا هم عشق است ابالفضل.محب امام بودن هم که در خونمان  است . اصلا محرم هم که  می شود قلبم می خواهد نغمه سرایی کند . چه اشکال دارد.یک پیراهن مشکی و زنجیری و اسباب هم که فراهم است .

    یادم می آید سوار ماشین شدم توی یک شهری نگویم شهر خودمان که آبرویمان برود . نزدیکی های محرم بود،به چه نیتی بود نمی دانم ، حتما خیر بود نوار افتاد بر دنده ی خواندن چه نغمه های عاشورایی، چه نوحه های آهنگین که دل آدم را می کند به زور هم می شد ، می برد تا صحن و سرای اباعبدالله ، جالب این بود که راننده هم افتاده بود به خواندن، با ته صدایی که می شد سوز و گداز را ته آن دید . داشت اشکمان جاری می شد  و مجلس مصیبت گر   میگرفت که در چشم بر هم زدنی ورق برگشت .تق و توقی توی فایل صوتی افتاد، انگار دارد ریل عوض می کند و همین هم شد . نوار افتاد توی سراشیبی . افتاد  بر جرینگ جرینگی که انگار از ته بندر صدایش می آمد .  خلاصه  ما را بگو برای اینکه آبرویمان نرود ته اشک  آمده  نیامده  را جمع کردم و بخشیدم به صاحبش . جرینگ جرینگ صدا میاد ، دختر بندری میاد … راننده هم انگار مثل شبکه ای که عوض کرده باشی افتاد بر خواندن . چه خواندنی . ریتم آهنگش تغییر کرد و صدای حزن آلودش نازک شد . جل الخالق، پرده های حنجره هم چقدر هماهنگ؟ انگار خودش هست .داشتم از تعجب شاخ در می آوردم که ماشین رسید به منزل. تشکر و خداحافظی . اول که پیاده شدم گیج بودم توی کمتر از 10 دقیقه ،یک سفر معراجی و پشت سرش یک هبوط سنگین را تجربه کردم . شما هم اهل هر طریقتی که باشید گیج می شوید. و هر کسی نمی تواند چنین صعود و نزولی را  در این مدت کوتاه تجربه کند مگر اینکه خودش را بزند بر بی خیالی. ما را بگو ،  تا پیش از این رفته بودیم  تا صحن و سرای ابالفضل (ع)  که اجازه بگیریم برویم پابوس آقا . تا آمدیم ماچی و بوسی ،خلاصه حالی و حظ و بهره ای ببریم  با کله افتادیم  توی دنیا کجایش بود نمی دانم .

    احتمالا اشکال از قلب های ماست که دیزلی کار می کند و نمی تواند توی یک چشم به هم زدن منزل عوض کند . چند روز بعد توی خانه لای کتاب نفس المهوم را باز کرده بودم با کلماتش ور می رفتم .چشمم افتاد به حکایت برخورد امام حسین (ع) با فرزدق شاعر . امام پرسید از کجا می آیی ؟ گفت از کوفه می آیم . امام پرسیدند از کوفه چه خبر داری . فرزدق حکیمانه پاسخ داد : آقا جان این کوفیان قلوبشان با شماست و شمشیرهایشان بر علیه شماست قلوب الناس معک و سیوفهم مع بنی امیة . یکه خوردم . یاد چند روز قبل افتادم . رفتم توی فکر.حالا که آقا نیست خوب سینه می زنم خوب گریه می کنم اگر بیاید چه؟ کاس و کوزه ی ما خراب می شود . دیگر نه دلیلی برای گریاندن است و نه دلیلی برای گریستن . باید بلند شد باید کند باید انتخاب کرد. باید بین فرهنگ ماهواره ای  و فرهنگ حسینی یکی را برگزینم و چقدر سخت است . بیخود نبود عمر سعد شب تا صبح داشت بین حکومت ری و کشتن امام یکی را  انتخاب می کرد . سخت است . محرم شاید یکی از بهترین اوقات باشد برای فکر کردن . برای انتخاب کردن .  برای چگونه زندگی کردن . برای حسینی زندگی کردن .اما گاهی خودمان را گول می زنیم .

  عزاداری خیلی خوب است ، خیلی اهلبیت(ع) به عزاداران محبت می کنند اما دلیل نمی شود که ما سوء استفاده کنیم .

عزاداری در محرم وصفر  زنده کردن عاشورا است اما فراموش نکنیم یوسفی را به کلافی نفروشیم .

محمد جواد عسکری


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۳۶
برچسب ها:

You cannot copy content of this page