قدم های بزرگ
همان طور که مستحضرید جمعه قرار است همایش پیاده روی خانوادگی در بافق برگزار شود، مراسمی که چندین سال است که جمعه هر هفته در یکی از شهرها با هدف ترویج ورزش همگانی برگزار می شود و از شبکه سه نیز به صورت زنده پخش می گردد، مشوق هایی هم برای جذب مردم در نظر می گیرند.
تبلیغات این پیاده روی من را به یاد فردی انداخت که او هم با انگیزه ای پیاده روی می کرد و ما در میان راهپیمایی اش او را ملاقات کردیم.
از طریق یکی از دوستان با فردی آشنا شدیم با نام ژان بلیوو اهل کانادا که در حال گشتن دور دنیا با پای پیاده است و اکنون در ایران هست و قرار است در چند روز آینده وارد شهر شیراز بشود. قرار شد هر طور شده پیدایش کنیم و به دیدارش برویم و در جریان این سفر شگفت انگیزش قرار بگیریم.
در روزی که قرار بود به شیراز برسد چند نفر مامور شدند تا هرطور شده پیدایش کنند، راه حلی که به ذهنمان می رسید این بود که شماره تلفن هتل ها را بگیریم و از هتل های کلاس بالاتر و ستاره دارتر شروع کنیم به زنگ زدن و سراغ ژان بیلیوو را بگیریم. اما او در هیچ یکی از هتل هایی که فکرش را می کردیم نبود. تا اینکه با راهنمایی یکی از دوستان به سراغ اداره اماکن رفتیم ظاهرا نام تمام خارجی هایی که به هر شهر وارد می شوند در آنجا ثبت می شود و بالاخره موفق شدیم ژان را پیدا کنیم؛ در یک مسافرخانه کاملا معمولی در خیابان های اطراف شاهچراغ ساکن شده بود. با گروه دوستان به سراغش رفتیم.
با دیدن بچه ها لبخندگرمی روی چهره آفتاب سوخته اش نقش بست و از اینکه بالاخره بعد از یک ماه راهپیمایی از آستارا تا شیراز کسی متوجه حضورش شده بود اظهار خوشحالی می کرد، او که تا آن مقطع از سفرش از چهل و شش کشور دنیا عبور کرده بود استاد ارتباط برقرار کردن با مردم سایر فرهنگ ها شده بود، خیلی زود ارتباط صمیمانه ای با ما برقرار کرد. با ما همراه شد تا جایی مناسب برای نشستن و صحبت کردن پیدا کنیم. خوشبختانه چند تا از دوستان ما به انگلیسی کامل مسلط بودند و مشکلی در ارتباط برقرار کردن نداشتیم. چرخ دستی ای که در طول سفر به همراه داشت را برداشت و همراه ما شد. چرخ دستی شبیه کالسکه بچه که ژان کیسه خواب، غذا و وسایل ضروری اش را با آن حمل می کرد.
درباره انگیزه سفرش می گفت و از چیزی به نام بحران میانسالی سخن به میان آورد می گفت به مدت دو سال دچار افسردگی شده بوده و برعکس بسیاری از ما که داشتن یک زندگی آرام بدون دردسر و داشتن یک آب باریکه را خوشبختی می دانیم با احساس یکنواختی و معمولی بودن زندگی اش از خود می پرسد که «آیا حق او از زندگی همین است؟» و این پرسش کم کم او را راهی این سفر می کند.
یونسکو دهه اول قرن21 را «دهه جهانی برای دستیابی به صلح و جهانی بدون خشونت علیه کودکان» نامگذاری کرده بود که همین می شود شعار ژان و تابلو کوچکی حاوی این پیام را هم جلوی چرخ دستی اش نصب می کند و حرکت می کند به سوی سفر به دور دنیا.
ژان می گفت: «من این کار را برای ثبت شدن در کتاب رکوردهای گینس انجام نمیدهم، البته باید اعتراف کنم ماجراجویی بخشی از سفر من را تشکیل می دهد اما این سفر بیش تر جهت آشنا شدن با فرهنگ ها، دیدگاه ها و اندیشه های متفاوت در جهان است، صلح شبیه یک توپ بزرگ است و وقتی از یک سمت به آن نگاه بکنیم نمی توانیم تمام قسمت های آن را ببینیم و البته برای درک کامل این مفهوم باید حرکت کنیم و با تمامی نظرات موافق و مخالف آن آشنا شویم».
ژان از کانادا به آمریکا و سپس به ترتیب به مکزیک، گواتمالا، السالوادور، هندوراس، نیکاراگوئه، کاستاریکا، پاناما، کلمبیا، اکوادور، پرو، بولیوی، شیلی، آرژانتین، اروگوئه و برزیل رفته بود و سپس خود را به آفریقای جنوبی رسانده بود و از آنجا به سوازیلند،موزامبیک، مالاوی، تانزانیا، کنیا، اتیوپی، سودان، مصر، تونس، الجزایر و مراکش رفته بود و سپس از آنجا به اروپا وارد شده بود و از پرتغال شروع کرده بود و سپس به اسپانیا، فرانسه، ایرلند، اسکاتلند، انگلستان، بلژیک، هلند، آلمان، چک، اتریش، اسلواکی، لهستان، صربستان، مقدونیه، یونان، ترکیه، گرجستان و آذربایجان رفته بود.
می گفت: «راستش را بخواهید از ورود به ایران هراس داشتم و آن هم به خاطر تبلیغاتی بود که علیه ایران قبل از آن شنیده بودم که چهره تاریکی بود که از ایران ترسیم کرده بودند و خلاف آن را در اینجا شاهد بودم و از این بابت خوشحالم». حسابی از سرعت پایین اینترنت شاکی بود و می گفت از دیدن خیابان های شلوغ و درهم و از که محل عبور پیاده از اتومبیل فرقی ندارد شگفت زده شده است.
در آخر دیدارمان هم آلبوم عکس هایش و همچنین بریده های روزنامه ای که جمع کرده بود به ما نشان داد و برای هر کدام خاطره ای را تعریف کرد. و به ما گفت که سایتی راه اندازی کرده و تصاویر و نوشته هایش را آنجا به اشتراک خواهد گذاشت.
الان که سفر ژان دو سالی است به پایان رسیده سایت هم تکمیل شده تمام تصاویر در دسترس همه قرار گرفته است و شاید برای شما هم جالب باشد تا سری به آن بزنید.
سید احسان شریعتی
بسيار جالب بود . واقعا دستتون درد نكنه، همين كه شما زحمت كشيديد دنبال اين كار رفتيد نشانه فرهنگ اصيل ايراني و فرهنگ بالاي است. خدا قوت