رمضان در فرهنگ مردم بافق(3)

دسته: عمومی
بدون دیدگاه
جمعه - 5 تیر 1394

نکنه خروس نخوند
با در نظر گرفتن این احتمال که شاید متوجه خواندن خروس نشوند ، صدای خروس را نشنوند و خواب بمانند و برای محکم کاری از نشانه ها و ابزار دیگری سود می جستند که به تعدادی از آنها اشاره می شود :
1- ستاره های نشانه دار :
نشینم بر سر بالین بازو نشینم تا زند فَلم و ترازو
نشینم تا بِلم بیدار گردد گذارم لب به لب زانو به زانو
از نیمه شب به بعد با نگاه به طرف روز دراومد (مشرق یا افق) سه ستاره رؤیت می شود که کیفیت قرار گرفتن آنها در آسمان همانند شاهین ترازوست و به ستاره های ترازو معروفند .هرکدام از این ستاره ها حدود یک متر از یکدیگر فاصله دارند ، زمان طلوع آنها در اوایل پاییز حدود ساعت 2:30َ بامداد است ________________________________________1) هر تشته معادل یازده دقیقه است 2) Falm
بعد از طلوع این ستاره ها ، دو ستارۀ دیگر از سمت افق بالا می آیند که به دست ترازو یا کفّۀ ترازو معروفند به فاصله یک ساعت بعد (معادل 5/5 تشته1) یک ستاره دیگر طلوع می کند که به دنبالۀ ترازو معروف است . این ستاره نورانی تر و روشن تر از ستاره های قبلی است . سپس ستاره فَلم 2 یا همان خوشه پروین ظاهر می شود و وقت سحر است .
آخرین ستاره ای که طلوع می کند ستارۀ روشنی است که به ستارۀ صبح معروف است و وقت اذان صبح و اقامۀ نماز را نوید می دهد .
2- تعیین شاخص :
عده ای از افراد پس از اطمینان از اینکه وقت سحر فرا رسیده است شاخصی را در حیاط خانه تعیین می نمودند و مابقی شب های رمضان ، سحر را از روی شاخص و سایه ای که با تابیدن نور ماه ایجاد می شد تشخیص می دادند.بدیهی است که این روش درشبهای مهتابی (ازدهم تا بیستم ماه رمضان )
کاربرد داشته و دارای محدودیت زیادی بوده است .
3- نگاه به دیوار کاهگلی :
صبح هنگام، روی دیوار کاهگلی اگر پر کاه را بتوان تشخیص داد نشانه فرا رسیدن صبح و وارد شدن وقت نماز است ( شامگاه، ندیدن پر کاه روی دیوار کاهگلی، وقت افطار را نشان می داد ) .
غذاهای سحری و افطاری :
همیشه جامعه به طبقات و گروه هایی تقسیم شده که از نظر سطح زندگی و برخورداری از مزایا و امکانات یکسان نبوده و نیستند .
نابرابری وتضاد در همۀ وجوه زندگی من جمله اندوختۀ خوراکی ماه رمضان ، تهیۀ سحری و خوردن افطاری وجود داشته و دارد .غذای اغنیا،اربابان وثروتمندان رادرطول ماه مبارک رمضان گوشت ، کشک و روغن گوسفند، برنج و دیگر غذاهای مقوی تشکیل می داد ولی قاطبۀ مردم غذاهای زیر را مصرف می نمودند
1- اشکنه : تخم مرغ را با مرزنگو، فلفل، پیاز و در صورت امکان روغن گاو یا گوسفند و در غیر این صورت با یکی از روغنهای ارزانتر می پختند بطوریکه مقداری آب داشته باشد و نان را در آن تلیت1 می کردند .
2- شیر گاو یا گوسفند را با نان، بیشتر برای سحری استفاده می کردند .
3- در صورتیکه ماه رمضان در فصل زمستان بود آش تُکی2 یا شلغم پُخته غذای افطاری بودند .
________________________________________1) Telit 2) Toki : ارزن پوست کنده ، برای اطلاع بیشتر به مبحث آشها مراجعه شود
هیچکدام از عوام یا ثروتمندان غذای چرب را برای سحری و غذاهای ترش را برای افطاری استفاده نمی کردند، غذاهای چرب موجب تشنگی در طول روز می شدند و غذاهای ترش به دلیل خالی بودن معده مُضر بودند .
اعلام سحر _ بانگ افطار
آب است و تریاک مؤمن دهن پاک
نان رفت و خشخاش
مؤذن یا مناجات کننده سحر قبل از شروع اذان صبح و اعلان پایان وقت خوردن سحری بانگ بر می آورد : آب است و تریاک
یعنی وقت اذان صبح نزدیک شده ، هر که می خواهد آبی بنوشد یا چُپقی بکشد، زود باشد که فرصتی باقی نمانده، اهالی محل که می شنیدند به اعضاء خانواده می گفتند آب است و تریاک ، بجنبید
باید بریم نماز کنیم کالاونا2 پرِ پیاز کنیم
با نزدیک شدن به زمان افطار هم مؤذن پس از خواندن اشعاری در مدح ائمۀ معصومین به خصوص حضرت علی (ع) و پیش خوانی، مردم را به مسجد دعوت و به اقامۀ نماز مغرب و عشاء ترغیب می نمودند و بانگ بلند می خواند :
وقت تریاک است و آب شیعۀ بوتراب
سوی مسجد کن شتاب
مؤمنین به مسجد می رفتند و پس از اقامه نماز اول معمولاً مراسم خرما گردانی انجام می شد کسانیکه نذر داشتند ظرفی خرما در دست، مابین صفوف نماز می رفتند ، خرما تعارف می کردند و روزه داران را افطاری می دادند یا از عواید موقوفاتیکه واقفین وصیت کرده بودند افطاری مفصل تری تهیه و تدارک دیده می شد در منازل هم مردم اهتمام خاصی برای افطار با خرما داشتند که هنوز هم معمول است . 1
افرادی که عادت به دود چپق داشتند با شنیدن صدای مداح یا مؤذن که می گفت وقت تریاک است و آب ، می گفتند چُپِقی شده ، کیسه، چپق خود را آماده می کردند و به محض شنیدن صدای اذان چُپُقشان را چاغ می کردند و داد دل خود را می سوندند ، چنان پُک بر چپق می زدند که سری چپق سرخ می شد و با مهارت زیاد دود چپق را از دهان خود بیرون می کردند که حلقه حلقه می شد
مشتی آن است که دود چپقش حلقه شود
________________________________________
1) روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است آری افطار رطب در رمضان مستحب است
2) kalawna کلاهمان را

پسری به پدرش گفته بود بابا ، یه چیزی بخور، استکان چای یا آب جوش که گلویت باز شود بعد چپق بکش
پدر در جواب گفته بود تا چپق نکشم گلویم باز نمی شود که چای ، آب جوش یا یه چیزی بخورم
ادامه دارد…
برگرفته از کتاب فرهنگ مردم بافق
تالیف محمد علی طالعی بافقی


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۹۲
برچسب ها:

You cannot copy content of this page