لقمه ای از خوان کریمانه امام حسن مجتبی(ع)
روزی امام حسن علیه السلام برای عمره به سوی مکّه عظیمت کردند. در این سفر، فرزند زبیر ایشان را همراهی میکرد. در طول مسیر، در مکانی، زیر یک درخت خرمای خشکیده به استراحت پرداختند. ابن زبیر به امام علیه السلام عرض کرد: (لَوْ کانَ فی هذَا النَّخْلِ رُطَبٌ أَکَلْناهُ، ای کاش این درخت، خرمای تازه داشت و از آن میخوردیم.) امام علیه السلام فرمودند: (أَوَ أَنْتَ تَشْتَهِی الرُّطَبَ)آیا تو به خرمای تازه اشتهایی داری؟ او گفت: آری. امام حسن علیه السلام سر را به سوی آسمان بلند نمودند و دعایی خواندند. در این هنگام درخت، سبز شد و پر از برگ گردید و دارای خرمای فراوانی شد و یاران ایشان از آن درخت بالا رفتند و خرمای زیادی چیدند
………………..
از جابر بن عبدالله انصاری مستندا نقل شده که میگوید: به همراه حسن بن علي عليهما السلام در مسجد النبی(ص) بودم، پس از او خواستیم که معجزه ای به من نشان دهد، که در بین دوستان حضرت نقل کنیم، پس دیدم که حضرت پای مبارک خود را به زمین زد، و از زمین دریاهای عظیمی ظاهر شد، که کشتیهای عظیمی در آن در حال رفت و آمد بودند. سپس حضرت از ماهیان آن دریا برای من خارج کرد، و آنرا به من عطاء کرد. پس من به پسرم محمد گفتم: آنرا به منزل ببر ، پس او ماهی ها را به منزل برد، و ما سه روز از آن ماهی ها تناول میکردیم.
منبع:مدینه المعاجز.چاپ قدیم.ص207.
مناقب ابن شهرآشوب جلد3 صفحه173
[۲۰۱۵/۷/۱، ۲۱:۰۱] دلائل الإمامة ص169، نوادر المعجزات ص103، مدينة المعاجز ج3