مرد مردم دار
بافق چند روزی است در سوگ یکی از مشهورترین خطبا و روحانیون خود نشسته است. حجت الاسلام حاج سید جواد میرغنی زاده رخت به سرای باقی افکنده و مسافر راهی شده که همگان رهسپاران دیر یا زود آنیم. بی اغراق نیست اگر گفته شود تقریباً تمام بافقی ها در این غم و اندوه شریک و سهیمند. و این را می شد از میزان مشارکت و حضور آنان در مراسم ایشان دریافت.
آنچه برای من جالب آمد و در این نوشته به اختصار خواهم گفت چرایی ماندگاری اوست و اینکه چطور می شود روحانیون و روشنفکران و تحصیلکردگان دیگر ما نیز اینگونه، راهی به دل مردم بجویند؟
به نظر من مهمترین ویژگی که ایشان را از بقیه متمایز می کرد این بود که به زبان مردم عادی، سخن می گفت. این هنر بزرگی است. متاسفانه الان خیلی از خطبای شهر، از این هنر بی یا کم بهره اند. روشنفکران که در این عرصه، تقریباً بدون تبحرند. سخنی هم اگر می گویند کمتر به دست اهلش می رسد. یکی از بزرگترین عیوب سخنرانان امروزی این است که مخاطب شناس نیستند. و دلیل مخاطب نشناسی آنها هم این است که با مردم و در میان آنها زندگی نمی کنند. آنها به صورتی گلخانه ای و مصنوعی با مردم درتماسند. به همین دلیل نوع ارتباطشان هم تصنعی می شود.
آسید جواد میرغنی زاده این هنر را داشت که با مردم زندگی کند. ایشان به نسلی از روحانیون ایران تعلق داشت که کمتر درگیر مسایل حکومتی شده بودند و نداشتن مشاغل مدیریتی این امکان را به آنان می داد که وقت زیادی را با مردم بگذراند. تقریباً همه ما بافقی را میشناخت یا مثلاً اگر مرا به فامیل نمی دانست اما پدرم و اجدادم را به خوبی می شناخت و به اسم هم. و همین همراهی و همنوایی با مردم کوچه و بازار موجب شده بود که کلامش شنیده شود و در دلها اثر کند. علاوه بر آنکه با صراحت، مشکلات را بیان می کرد و برخی از محظوریت های دیگران را نداشت. اصلاً زندگی و حشر و نشر با مردم به عنوان بهترین آموزگاران و یاددهندگان برای هر خطیب و نویسنده و هنرمند و مسئولی ضروری است.
او به زبان ساده سخن می گفت. اگرچه اهل فضل می دانستند که توانایی های او در سخنوری و احاطه اش به علوم مختلف در حد بسیار بالایی است. و گاهی که دست می داد و مجالس مهم با شخصیت های استانی و کشوری بود این توانایی را بروز می داد و در قد و قامت یک خطیب کشوری ظاهر می شد و همگان معترف بودند که در این زمینه هیچ کم نداشت.
همیشه به تحصیلکردگان دانشگاهی می گویم ما در زمینه ارتباط با مردم خود مشکل داریم و دلیلش هم این است که هنر سخن گفتن با مردممان را یاد نگرفته ایم.
از ویژگی بارز دیگری که جناب میرغنی زاده داشت و ندیدم که منبری دیگری در بافق داشته باشد و برای من عجیب و جالب است، تسلط ایشان به مثنوی معنوی بود. حضرت مولانا را خوب می شناخت و ارادتی به جنابش داشت و از اشعار نغزش بجا بهره می برد و استفاده می کرد.
حافظه قوی و کم نظیری داشت. در بعضی مواقع تا چند نسل از اجداد مرا و وابستگانم که حتی خود من نمی نشناختم به اسم و رسم برمی شمرد. ندیدم و نشنیدم برای بیان مطلبی و آوردن شاهد و مثالی حتی از زبان عربی، مشکلی داشته باشد. که این خود نشانه ای از مطالعه فراوان و مستمر است.
اما آنچه به نظر من حاج سید جواد میرغنی زاده را ماندگار کرد، علاوه بر صداقت و صمیمت در رفتار و گفتار، مردمداری این مرد بود. این صفت بزرگی است که خیلی از ما نداریم و همین موجب می شود که به مرور زمان از مردم فاصله بگیریم و مردم نیز ما را رها و فراموش کنند. اما آن مرد، مردمداری کرد. و چه صفت برازنده ایست مردمان را عزیز داشتن و محترم شمردن.
بافق این روزها نه تنها یکی از علما و خطبایش را از دست داده بلکه، مرد مردمدارش را به سوگ نشسته است.
محمد علی پورفلاح
خداوند رحمت کند سید بزرگوار را که با منش و خلق و خوی خود که تلفیقی از تنوع ذاتی و مزاجی بزرگوارانه و گاهی طنز گونه بود همه را به نوعی جواب رضایت بخش میداد که همه اینها نشان از ذاتی اصیل ، هوشی سرشار ، علمی وسیع و کلامی نافذ و مردم مدار داشت