فصل های بی معلم،پُرگُداز /چشم های کودکان غرق نیاز
نیشخند
فصل های بی معلم,پُرگُداز
چشم های کودکان غرق نیاز
فرم های بی اصول و پُر زِ راز
قرعهء این دورشان شد امتیاز
دست های پشت پرده,رویِ کار
می زند در چشم هر مظلوم,خار
بعد از آن سه ماه و اندی روزگار
یادشان آمد شوند مشغول کار
در میانِ خشمِ شب,شور شبانه می کنند
فرم های نا به جا را هی بهانه می کنند
روی آن فرم عبث علم و عمل نابودست
زحمت و عشق معلم بخدا بی سود است
دستِ ما نیست,شده پاسخ جانانه شان
حرصِ میز است و اداره,شده کاشانه شان
کاش مادر جان تو هم خانم معلم می شدی
یا که باباجان تو ……. می شدی
تا که آنگه برود نمره من سر به فلک
تا که دیگر نتواند بزند دوست,کَلَک
هان!تو ای مسئول آگاه و عزیز
نیست تنها کار تو سنگر گرفتن پشتِ میز
کار هر مسئول باشد پاسخی بهر سؤال
با زبانِ خوش,نه با تهدید و با هر شرحِ حال
او که بالیده به این فلسفه و منطق صاف
عجبم!نیست به کارش خبری از انصاف
بینِ فامیل و غریبه فرق قائل می شوند
گر دَهی هشدارشان,بر بَند واصل می شوند
پُشتِ دربِ بندها و تبصره جامانده اند
دوست دارم تا بدانم, یک خط از آن خوانده اند؟!
غنچه هایِ بی گناهِ بی معلم,در کلاس
نسل های سوخته,در این نظامِ بی اساس
نیشخندِ کودکان, شد تا ابد همراهتان
زخم های بغص و کینه,می دهد بر بادتان
نیست امیدِ کسی بر دولت و جاهِ شما
تا که جان داریم ما,امید ما بهرِ خداست
شاعر: تلنگر
سلام بزرگترین اشتباه نداشتن برنامه و ازدیاد غافلگیرانه ی جمعیت می باشد و دوم استفاده معلمان با تجربه در سمت های مدیریتی و…و اصل دیگر به وجود آمدن مدارس طبقه بندی شده که عدالت آموزشی را زیر سوال می برد سری به مدارس شاهد و غیر انتفاعی و..بزنید کمبودی می بینید؟ فقط مدارس….