شهری که پاپلی ساخت
شهری که پاپلی ساخت
کتابخوانان استان یزد بی هیچ تردیدی محمد حسین پاپلی یزدی و شازده حمامش را می شناسند. او برای ما شهری تازه ساخت. شهری که برای همه ی ما آشناست.
امسال دست اندرکاران سایت &بافق فردا& از این نویسنده خوش ذوق دعوت کرده اند تا میهمان بافقی ها باشد و این پدیده مبارکی است. اما پایلی چه کرده و چه نوشته و از چه شهری سخن رانده که اینگونه مورد توجه عموم قرار گرفته است.
معتقدم پاپلی فقط آنچه بوده و دیده، را روایت کرده است. سخنی از درونش جوشیده و از دلش برآمده و لاجرم بر دلها نشسته است. پاپلی روی نازیبای شهرهای ما را بازگو کرده است. او، دست ما را می گیرد و مستقیم به وسط ماجرا می کشاند. پاپلی بدون آنکه سعی کند از پشت نقابی با ما حرف بزند، درست روبروی ما می نشیند و در چشم ما زل می زند و حرفهایی که ما کمتر شنیده ام را به ما می گوید. او اهل بزک کاری نیست. چهره فقر را؛ هر چند زشت و کریه است، اما به ما می نمایاند. همه ی آنچه حرفهای مگوست، را او می گوید. و همین گفتن هاست که از پاپلی نویسنده ای متفاوت ساخته است.
کتاب شازده حمام در واقع یک سرگذشت نامه است. خاطره گویی و یادآوری یک سرنوشت است. نویسنده، زندگی خودش را بازگو می کند. و از آنجا که همه ی ما در اجتماع و با مردم حشر و نشر داریم، لاجرم دیگران هم وارد قصه می شوند. و وقتی پای دیگران به وسط کشیده می شود، تصویری هم از اجتماع و شهر بدست داده می شود.
ما در شازده حمام؛ یزد واقعی را می بینیم و تصویری واقعی از مردم آنزمان شهر و استان یزد می بینیم. بعلاوه آنکه پاپلی تبحر خاصی هم در قصه گویی دارد. او بلد است چگونه بگوید و بنویسد و جذابیت بیافریند که ما را تا آخر بدنبال خود بکشاند.
در شازده حمام، همه حضور دارند. بدان و خوبان. مهربانان و نامهربانان. باوفایان و بی وفایان. داراها و ندارها. جوانان و پیران.
فرصت طلبان هستند. خلافکاران هستند. عاشقان هستند. خدمتگزاران هستند. مردم آزاران هستند. متشرعین سودجو هستند و … و از همه مهمتر، فقر و نداری هست که در سراسر کتاب حضوری پررنگ دارد. البته فقرایی که عزت نفس بسیار دارند. و مرگ و زندگی در این کتاب بسیار به هم تنیده اند. و سادگی و صداقت هم هست.
در هرصورت، شازده حمام، با روایت ساده و عامه پسندی که دارد، یزدی متفاوت و البته واقعی را به ما می نماید.درست در زمانی که موج تغییرو تحولات دارد بنیان و شالوده زندگی سنتی یزد و یزدی ها را در هم می پیچد. پاپلی شاید جزو آخرین کسان، از نسلی باشد که با چشم خویش، حرکت از سنت به مدرن را دیده است و همین موجب ماندگاری کتابش می شود.
اما پرسشی دیگر هست و آنکه چرا شازده حمام در میان بافقی ها هم محبوبیت یافته است. اول آنکه همه ی استان یزد تقریباً سرگذشتی و سرنوشتی یکسان داشته اند. پاپلی از این منظر نیز به استان یزد پرداخته و بدستی استخراج معدن آهن در بافق را آغاز تحول در شهر ما دیده است. اما نکته مهمتری که باعث رغبت بافقی ها به شازده حمام شده، پرداختن مفصل پاپلی به کتیرا و کتیرائیان است. بی اغراق نخواهد بود اگر بگویم تقریباً تمام بافقی ها، مثل من، داستانهایی از کتیرا رفتن را شنیده بودند و این پاپلی بود که برای اولین بار موفق شد تجربه ناب و دست اول خود را از زندگی با این مردم سختکوش و نجیب و قانع و البته فقیر، به شکلی فوق العاده جذاب و گیرا، بازنویسی کند و تصویری بسیار زنده از نحوه روزگار گذراندن آنان پیش چشم ما بگشاید. همان کتیرائیان که ما از آنان زیاد شنیده بودیم و مشتاقانه می خواستیم یکی پیدا شود و به شنیده های ما جان بخشد. و پاپلی چنین کرد. و شهری برای ما ساخت. شهری تازه با مردمانی بشدت آشنا. از همانا که هنوز هم شاید در پس یک کوچه و برزن قدیمی، بتوانیم ببینیم. در حالیکه رنج دوران بر دست و پیشانی شان نشسته اما همچنان صبور و آرام، بی شکایتی از روزگار کج مدار، روزگار می گذرانند. درست مثل آدمهایی که پاپلی در کتابش و در شهری که برای ما ساخته، تصویر کرده است.
محمد علی پورفلاح
جناب اقای پورفلاح زیبا گفتید وبجا.
واقعا این شازده حمام برای خود آوازه ای داردوخوانندگانی که شاید بارها آنرا خوانده باشند.الحق که ایشان حقیقت را گفتند.همه چیز را گفتند همانگونه که بوده همانگونه که قابل لمس است.ادبیاتی که دراین زمان بسیار کمرنگ شده است همه مکلفند فقط خوبیهارابگویند وبدیهارا زیر خروارها خاک پنهان کنند انگارنه انگار که بدی هم هست.معتقدم یکی از راههای مبارزه با بدیهاشناساندن آن به خواننده است.