فقر ، کوه ، کتیرا

دسته: مقالات
۴ دیدگاه
یکشنبه - 6 دی 1394
«شدتِ فقر چنان بود که یکی از همسایه ها برای سیر کردنِ شکم بچه هایش، باقی ماندۀ تخم خربزه را از همسایه ها می گرفت و آن را می کوبید، و در اشکنه می ریخت تا شکم بچه هایش را سیر کند»
شازده حمام ,راویتگر پرتوانی است که سعی دارد با سادگی و صداقت  و نثری روان, خاطرات خود را برای نسل های آینده بازگو کند .
 او شاهزده ای  است که فقر را با تمام وجود خود چشیده است و بی محابا و بی پروا ,چهره کریه و زشت فقر را برای ما به تصویر می کشد .
چهره ای لخت و عریان از فقر , اعتیاد, ظلم ارباب ها و جهالت ونادانی مردم را  دربرابر  دیدگان ماقرار می دهد و ما را با خود به سفری تاریخی در دهه سی می برد .
 شاهزاده ای  که زندگی را در فقر گذرانده است و سعی کرده این درد و رنج را با دیگران به اشتراک بگذارد و آن ها را هم با دردها و رنج ها و بیم ها وامیدهایش همراه سازد.
شازده حمام تنها شاهزاده ای است که فقط  رضا دلاک در حمام به او شازده می گوید  ولی بیرون از حمام و در دنیای واقعی,  شازده ما یکی از هزاران بچه از خانواده های ناداریست که ابتدا در مکتب نزد ملا درس خوانده ودر محله ای زندگی  کرده   که در آن از کودکان برای توزیع مواد مخدر استفاده می‌شده وناظم مدرسه با صاحبان کارگاهها زدوبند دارد تا بچه‌ها را از مدرسه بتاراند و به کار بفرستد، دختر همسایه شان  هر شب کتک می خورد  که چه کسی حامله‌اش کرده, غافل از این که شکم دختر بر اثر تومور بالا آمده، و معیار تفکیک بچه‌ها در محلِ تحصیلش داشتن یا نداشتن شپش است.
خاطرات فقر و ناداری و مردمانی که با فقر دست و پنجه نرم کرده اند همواره برای مردم دنیا جذاب و خواندنی است چون بی پولی همزاد بیشتر مردم دنیا است حال اگر  تصویر این درد ورنج رنگ ملی و بومی هم داشته باشد  بدون شک خواندنی تر و شنیدنی تر خواهد شد چون روایتگر زندگی واقعی خودمان است  و این همان نقطه ای است که شازده حمام بر آن  انگشت گذاشته است و ما را با خوشی و ناخوشی های نیاکانمان  از لابلای سطور کتابش آشنا می سازد.
نثرساده و بی تکلف داستان, خواننده را تا آخر همراه خود می کشاند و هم چنین صداقت و رو راستی که در تار و پود خاطرات بافته شده است جذابیتی  دوچندان به آن می بخشد .
«یک بارپدری پسرش را که تازه داماد شده بود وسط حمام کتک می زد که چرادر خزینه غسل نمی کند و غسل زیردوش باطل است .جوان ترها می گفتند که خزینه باعث مریضی است  وبی خودنیست که بچه های محله ما کچل وگر می شوند. پیرمردها می گفتند که این هاحرف فکلی هاست»
کمتر صفحه ای از کتاب را می توان پیدا کرد، که نمونه هایی از این دست خاطرات، به همراهِ تحلیل های ظریفِ جامعه شناختی در آن نباشد ، کتاب خاطراتی که این روزها مرورش هم سرگرم کننده است و هم تا اندازه زیادی آموزنده است برای نسلی که می خواهد از سرنوشت نیاکان خود باخبر شود.
دکتر حسین ارجمند

پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۵۸
برچسب ها:
دیدگاه ها
ماشاالله شمس الدینی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. یکشنبه 6 دی 1394 - 9:07 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

سلام.
درود بر دکتر پاپلی عزیز.

ناشناس این نظر توسط مدیر ارسال شده است. یکشنبه 6 دی 1394 - 11:04 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

سلام خاطرات آقای پاپلی محدود به دوران رفته نیست حال را بیشتر شامل میشود آن وقت تکلیف روشن بود و خط قرمزها پررنگ . اما حالا زیر اسم مدرسه شاهد و .. طبقه بندی صورت می گیرد…

زنده باد پاپلیها این نظر توسط مدیر ارسال شده است. یکشنبه 6 دی 1394 - 1:25 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

واقعا کتاب جالبی ایست با اینکه بارها تجدید چاپ است.هرکس یکبار انرا خوانده باشد به دیگران هم سفارش میکند تا انرا بخواند.واز خواندن چندین بار ان خسته نمیشود و در پایان هر خاطره خواننده را به تفکر وا می دارد که چگونه از فقر و بیسوادی مردم سو استفاده میشده است .

مهدی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. یکشنبه 13 دی 1394 - 4:32 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

با این که اهل کتاب و کتاب خوندنم تا بحال کتابی به این سادگی و گویایی نخونده ام سرشار از حقیقت و راستی….عریان بی پیرایه…..نمود فقر مردمانی که تاهم اکنون هم ادامه دارد….فقر فرهنگی ….سو استفاده حکومتها…سو استفاده مذهبیون ….سو استفاده خان و ژاندارم و چوپان و خان چوپان….قصه برزو. قصه کردهایی که تا هم اکنون زیر ستم فرهنگ خود و بیگانه قد راست نکرده اند قصه سادگی و ….

You cannot copy content of this page