زیر سؤال بردن ارزش ها یا تبلیغ انتخاباتی
انتخابات و هفت نگاه مختلف
یادداشت سوم: زیر سؤال بردن ارزش ها یا تبلیغ انتخاباتی!
کم کم روز موعود فرا می رسد، دهم اردیبهشت؛ روزی که یکی از دو نامزد پس از ماه ها تلاش و خودنمایی و سخن آوری! چشم به برگه های رأی خواهند دوخت تا ببینند کدامیک راهی بهارستان خواهد شد و کدامیک راهی گوشه خلوت خویش؟!
انتخابات در ایران از همه جای دنیا خاص تر و ویژه تر است چون گره خورده است به ارزش ها، به باورها! و گاه به همه داشته هایی که ملتی را به حرکت وا می دارد! چه بخواهیم و چه نخواهیم جنگ تحمیلی و هشت ساله رکنی از ارکان تاریخ این سرزمین است، جنگی که نماد ایثار و شهادت طلبی است، جنگی که میزان و ترازوی خلوص و گذشت است و جنگی که هنوز بر خیلی از ابهاماتش پرده های ضخیم سکوت کشیده شده است جنگی که ناگفته هایش از روایت شده هایش قطعا بیشتر و شنیدنی تر است!
چهاردهه از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و نزدیک به سه دهه از پایان جنگی خانمان سوز و تحمیلی می گذرد و این یعنی متولدین اوایل انقلاب، کم کم پا به دایره سنی میانسالی می گذارند، برخی از انقلاب فقط خاطراتی دارند و از جنگ تصاویری مبهم اما برای هر دو دسته، هم انقلاب مقدس است هم جنگ مهم. خدا خیر بدهد حاتمی کیا را و خدا حفظ کند حاج کاظم ها، عباس ها، سلحشورها و همه ی کاراکترهای آژانس شیشه ای را، انگار حاتمی کیا فیلمی ساخته است برای همه ادوار، تا برخی برای رسیدن به اهداف و امیالشان پا روی ارزش ها نگذارند.
این مقدمه را آوردیم تا بگوییم یزد 752 آزاده دارد، قریب به 9500 جانباز و نزدیک به 3800 شهید و این یعنی یزد حالا دیگر یک میلیون نفری، سهم خود به میهنش را به زیبایی ادا کرده است. این مقدمه را آوردیم تا وقتی عکسی از دوران اسارت دستمایه تبلیغات رأی جمع کردن می شود صاحب عکس اعتراض کند، گلایه مند شود و اصلا ناراحت و عصبانی شود که مثل من در این شهر کم نیستند! این مقدمه را آوردیم که معلوم شود سهم هرکس از جنگ چقدر بوده است، از بعد جنگ چقدر؟ این مقدمه را آوردیم که سر و دست شکستن برای رسیدن به مجلس برای کسانی که در روزگاری نچندان دور برای رفتن به خط مقدم سر و دست می شکستند اندکی تردید ایجاد کند، جای بسی سؤال دارد که به واقع ما انقلاب کردیم تا مدیر کل شویم؟ جبهه رفتیم که استاندار شویم؟ به اسارت رفتیم تا نماینده مجلس شویم یا مجروح شدیم که بی شغل و کاشانه نمانیم؟
این مقدمه را برای آن کسانی نوشتیم که به جای رزومه افراد، عکس دوران اسارت را دست به دست می چرخانند بی آن که بدانند 751 نفر دیگر هم هستند اما آن 751 نفر که امیدواریم همگی در قید حیات باشند، برخی نتوانستند و بعضی نخواستند که پشت میزهای آن چنانی بنشینند و روزی روزگاری زمین و زمان را به هم بریزند تا یکی از صدها آرزویشان که رسیدن به صندلی سبز بهارستان است بر آورده شود این مقدمه را آوردیم تا برای برخی شبهه ایجاد نشود زیرا چیزهایی که این روزها برای عده ای افتخار است و مایه فخر فروشی برای عده ای خاطراتی است گنگ و مقدس که قرار نیست بازگو شود.
در این میان ستایش نامه هایی منتشر شده است در قامت روزمه، با عناوینی عریض و طویل که هم عناوین سماوی دارد هم ارضی! و اما از نظر ما رزومه افراد یعنی خود داشته ها، خود تلاش کرده ها و بر جای نهاده ها واگرنه داشتن چند مدرک دکتری در کشوری که هر ساله 20-30هزار نفر وارد مقطع دکتری می شوند آن هم آن گونه که دانید و دانیم که مسئله عجیب و پیچیده ای نیست! رزومه افراد یعنی تأثیر گذاشتن بر بطن زندگی مردمانی که سنگ زیرین آسیا بوده اند واگرنه چشم و چراغ عده ای خاص بودن که…!
این روزها هراس از آن داریم که برای برخی، پای بر ارزش ها نهادن جانشین تبلیغات انتخاباتی شود، دستمایه فشار آوردن بر رقیب و بهانه ای برای از میدان به در کردن نامزدی دیگر باشد! این روزها بیم آن داریم که آن چه اندوخته ایم به یکباره از دست بدهیم.
این روزها روزهای عجیبی است! فقط امیدواریم خیلی زود تمام شود!!!
رضا بردستانی
کاندیدای شما در کدام جبهه بوده کدام جنگ را رفته است