سجده سبز…

دسته: مقالات
۷ دیدگاه
شنبه - 22 خرداد 1395

میان واژه ها قل میخورم اما نمیدانم به کدامین مقصد به کدامین ماوا کدام قبله؟!

خدایا یاریم کن! میخواهم از تو بنویسم…
از تویی که زبان کوتاه می شود در بیان عظمتت و واژه ها کم می آورنددر ستایش مهربانیت

تویی که ردپای آسمانیت بر جای جای پیچک هستی سبز می زند…ازتویی که اگر باشی همه چیز آن منست و اگر نباشی همه هیچ های عالم
دور هیچ بودنم می پیچد…(کل شی هالک الا وجهه)
می دانی خدا!
گاهی دلم برایت تنگ تر از تنگ می شود و نه حتی وسعت سجاده سبزدعا هم حجم دلتنگی ام را نمیکاهد.انگاه است که دلم میخواهد تا خود خود آسمان دستانم بالا رود و دستانت را حلقه زند،همصدای هستی صدایت کنم و با نام عشق و مهربانی تو را بخوانم :

بسم الله الرحمن الرحیم

با همین قلم سر به سجده دفتر می گذارم و با صدای قلبم می نویسم :

معبودامی پرستمت تویی را که آغاز و انتها، محیا و ممات ، آدم تا خاتم،نوای انت الرب و انا المربوبشان گوشنواز گوشواره هستی است…(الحمد لله رب العالمین)

سپاس تویی را که گلواژه مهربانی از مهر بی کران تو بر کرانه هستی.کران تا کران می شکفد…(الرحمن الرحیم)
تسبیح تویی را که اشک یتیم و فقر مسکین و قلب غمین امیدوار روزجزای

تو اند…(مالک یوم الدین)

همسوی هستی می پرستمت و همصدای گیتی می خوانمت… (ایاک نعبد و ایاک نستعین)

دستانم را بگیر و از جا بلندم کن.گام هایم را استوار کن تا در راهی قدم بردارم که تو انتهای آن ایستاده ای (اهدنا الصراط المستقیم)

زیستنی عطایم کن که زیبنده اشرف مخلوقاتم کند

زیستنی که سزاوار سرمایه های سلیم سعادت شوم …(صراط الذین انعمت علیهم)

مباد که نگاه نوازشگر کبریایی ات نگاهم نکند و نگاهدارم نباشد…

مباد که مصداق ” فرقت بینی و بین احبائک و اولیائک ” شوم…(غیر المغضوب علیهم)

مباد که در همهمه داغ زمین گرم شوم… بیراهه روم… گم

شوم…(والضالین)

مباد مباد مباد …


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۶۵
برچسب ها:
دیدگاه ها
مهدی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. شنبه 22 خرداد 1395 - 9:15 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

احسنت مناجات دلنشینی بود

زارع این نظر توسط مدیر ارسال شده است. شنبه 22 خرداد 1395 - 12:22 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

عالی بود.زیبا و دل نشین

محب این نظر توسط مدیر ارسال شده است. شنبه 22 خرداد 1395 - 5:22 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

عالی بود و به دل نشست.

حاجی محمدی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. شنبه 22 خرداد 1395 - 10:31 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

چه گویم خدایا از بذل تو
ز مهربانی و هم رحم تو

زبان کوته شود در وصف تو
و واژه کم اید در مدح تو

گه دل می شود تنگ تو
گه مست شود از عشق تو

ترا سر به سجده ارم ز جود
پرستش کنم ربی با سجود

که شرمنده ام از مهر تو
و ایمان دارم بر صدق تو

محمود حاجی محمدی

رفبق دوست این نظر توسط مدیر ارسال شده است. دوشنبه 24 خرداد 1395 - 12:56 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

عالی……..عالی. هر آنچه از دل برآید بر دل نشیند. زیبا و دل نشین بود.
موفق و پیروز باشید.

ج این نظر توسط مدیر ارسال شده است. شنبه 5 تیر 1395 - 8:12 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

عالی بود

م ع این نظر توسط مدیر ارسال شده است. دوشنبه 28 تیر 1395 - 5:08 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

سلام نمی دانم علت خاصی دارد که عکس موجود است ولی مشخصات نویسنده نه؟

You cannot copy content of this page