5 مرداد 1397
یک دیدگاه
روزهای سیاه/ قسمت دوم
آن شب گذشت و شبهای دیگه هم مرتب مهمانی امیر و دوستاش به راه بود، گاهی امیر میرفت و برای چند شبانه روز به خونه نمی آمد، پدر و مادرش من و مقصر میدونستند و میگفتند تو زن زندگی نیستی، اگه بودی درستش میکردی. مادرش از روز اول خواستگاری هم مخالف ازدواج ما بود چون…..