6 مرداد 1394
۱۳ دیدگاه
روزگاری دلم این قدر تار نبود
روزگاری دلم این قدر تار نبود مرثیه خوان دردهای هربیمار نبود دور بودم ز گناهان و افکار پلید این همه در دام غیبت گرفتار نبود نوجوانی بودم درآغاز صاف وزلال در پی رفیقهای ناباب وبیکار نبود گویم زمان بمن دست نامردی داد دور کرد زصراط و با من یار نبود خجلم زسالها که به گمراهی…..