10 شهریور 1393
۸ دیدگاه
شعرهای مُرده شوری (3)
شعرهای مُرده شوری (3) ( مثلِ این که قرار است مِن بعد ، پای هر مطلبِ من ، دستی ناآگاه ، نظری بنویسد تا دلم را بِشکند . پس خاموش می شوم و می شِکنم . چرا که چاره ای جز شکستن نیست ) * فردا ، هرگز نیامد . و آزادی که گفتند فردا…..