برچسب: ملاقات،انتظامی
26 مهر 1396
بدون دیدگاه

ملاقات با شیطان

او با حیله من و خواهرم را به داخل خانه کشاند اما باورم نمی شد که دو پسر دیگر نیز داخل آن خانه لعنتی پنهان شده باشند. آن ها ..... مادرم نسبت به حرکات و رفتارم خیلی سخت گیری می کرد و اجازه نمی داد به تنهایی از خانه بیرون بیایم برای همین هم به مسعود گفتم تو با یکی از دوستانت به سر قرار بیا، من هم خواهر کوچکم را می آورم تا او با دوستت صحبت کند و ما هم به این هوا از این به بعد هر موقع دلمان تنگ شد راحت تر همدیگر را ببینیم.

You cannot copy content of this page