دلم به حال کوه سوخت ، دلم به حال مظلومیت بافق گرفت

دسته: اجتماعی , صنعت و معدن , محیط زیست، منابع طبیعی، گردشگری , مقالات
۸ دیدگاه
دوشنبه - 12 اسفند 1398

عاشق سکوت کوهستانم گاهی که دلتنگ می شوم کوله ام را برمی دارم و کوه را در می یابم آرام آرام بالا می روم تا شاید به قله که رسیدم این پایین و دغدغه هایش را فراموش کنم.
کوه دوست مهربانی است هر چه بالاتر می روی رهاتر و رهاتر از همیشه حس خوب پرواز در روح و روانت زنده می شود.

امروز یکی از روزهایی بود که برای فرار از تمام خستگی ها وتشویش ها هوای کوه به سرم زد. اول صبح به شوق کوهستان حرکت کردم دلم می خواست در دامنه اش نفسی تازه کنم و ساعاتی را بی خیال بیماری مرموز این ایام بگذرانم.
در ابتدا قصد رفتن به بیشه در را داشتم که در مسیر تصمیم عوض شد و وارد جاده ی خاکی بعد از پل سنگ آهن شدم.
مسافتی طولانی نبود خیلی زود به مقصد رسیدم
هوای عالی کوهستان آدم را از خود بیخود می کرد گلهای کوچک زرد رنگی که پیام آور بهار بودند از دور در دست نسیم می رقصیدند و منظره ای زیبا را به رخ بیننده می کشیدند
آنجا معدن سنگی بود که تصور می کردم به دلیل عدم پرداخت عوارض تعطیل شده است
اما چند قدمی بیشتر نرفته بودم که با کمال تعجب دیدم معدن در حال بهره برداریست و نگهبانی عصبانی آمد و کلی دعوا راه انداخت که به چه حقی وارد محدوده ی ما شدید؟
نمی خواستم حال خودم را خراب کنم اعتراضی نکردم و به سمت کوههای آن طرف تر حرکت کردم.
من رفتم، اما دنیایی شک و شبهه به جانم افتاد!!!!

این کوه خواران چه کسانی هستند؟
چطور به خودشان اجازه می دهند اکوسیستم بافق را تهدید کنند؟

آیا اداره منابع طبیعی نقشی ندارد؟

محیط زیست چطور؟

شورای شهر؟؟؟؟
فرمانداری؟؟؟؟؟
ووووووو

هزار تا سوال ذهنم را درگیر کرده بود با خودم فکر کردم نکند خبر ندارند ؟از شما چه پنهان لحظه ای به این حماقت خودم خندیدم
چطور ممکن است بی خبر باشند وقتی که آمار دیش های ماهواره ها را دارند و خوب می دانند در جیب چپ شلوار مشت رجب نیم مثقال شیره پنهان شده است
مگر می شود بی خبر باشند؟
همان ها که مدعی هستند
گر بر سر خاشاک یکی پشه بجنبد
جنبیدن آن پشه عیان در نظر ماست

چطور می شود بی اطلاع باشند؟

افکار مغشوشم را جمع کردم و با یک فعال آگاه تماس گرفتم و درباره عوارض معدن سوال کردم که شوربختانه فرمودند یک ریال هم پرداخت نمی شود!!!!!

نگاهم روی کوههای بریده قفل شد احساس کردم مجسمه های زیبای خدا را تکه پاره کرده و هر تکه  را به گوشه ای انداخته اند .
دلم به حال کوه سوخت ، دلم به حال مظلومیت بافق گرفت.
مگر چه دستهایی پشت صحنه است که کوه را می برند و می خورند و کسی چیزی نمی گوید؟

یاد این ضرب المثل قدیمی افتادم که می گوید:
کدخدا را ببین ، ده را بچاپ

کدام کدخدا را در شهر ما دیده اند که اینگونه غارت می کنند؟

دستهای چه کسی یا کسانی با حضرات در یک کاسه هست؟

معادنمان که به تاراج رفت، کوههایمان را هم ببرند در آینده فرزندان ما می مانند و چند درخت خرما و شاید مشتی ریگ روان!!!

رفتم دردهایم را در کنار کوه زمین بگذارم و برگردم که کوله بارم سنگین تر شد
سنگین از بی خبری مردم، غمگین از بی تفاوتی مسئولین، اندوهگین از بی توجهی رسانه ها،
افسرده تر از صبح برگشتم و تازه یادم افتاد که چگونه نگهبان غیربومی صدایش را بالا بردو به من گفت: خوشت می آید کسی بدون اجازه وارد خانه ات شود؟
تو امروز بدون اجازه وارد ملک ما شدی

کوه ملک آنها شده بود و طبیعت شهرم منزلشان
و من حقی برای نفس کشیدن در آنجا نداشتم!!!!!!!

اختر عبداللهی


پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۷۵۵
برچسب ها:
دیدگاه ها
محمد این نظر توسط مدیر ارسال شده است. دوشنبه 12 اسفند 1398 - 11:08 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

تخریب کوه و تخریب محیط زیست دل هر انسانی را به درد میاورد ای کاش میشد جلو این همه تخریب و بهربرداری از کوه ها را گرفت
با خانم عبدالهی هم عقیده ام

سیدمحمد میرسلیمانی بافقی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. سه‌شنبه 13 اسفند 1398 - 10:11 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

جناب آقای فرماندار چه راهکاری اندیشیده اید؟ مگر آسیب به محیط زیست جرم نیست پس این مجرمان فانوس بدست چه می کنند؟ تردد چند موتورسوار را محیط زیست بافق بر نمی تابد ولی تخریب چندین میلیون تن کوه و طبیعت بکر را سکوت می کند چرا کم کاری یا اشتباه کاری اداره محیط زیست بافق را گزارش نمی کنید؟چرا مراتب را به سازمان بازرسی کشور اعلام نمی کنید؟این تخریب ها بر همگان مشخص و آشکاره و مصادیق جرم مشهوده چرا همه سکوت کردن؟؟؟؟!!!

ناشناس این نظر توسط مدیر ارسال شده است. سه‌شنبه 13 اسفند 1398 - 11:26 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

آنهایی که سکوت می کنند خودشان از این تارج ها سود می برند

علی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. سه‌شنبه 13 اسفند 1398 - 11:27 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

کاش یکی به آقای رییسی گزارش می داد

ژنرال این نظر توسط مدیر ارسال شده است. چهارشنبه 14 اسفند 1398 - 8:52 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

معادن سنگ اطراف بیشه در مال … هست، کی اونوقت میخواد حریف اون بشه؟؟؟!

ناشناس این نظر توسط مدیر ارسال شده است. شنبه 17 اسفند 1398 - 11:24 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

جناب آقای میرسلیمانی عزیز کلامتان را باید با طلا نوشت.ولی افسوس و صد افسوس

حسین غالب این نظر توسط مدیر ارسال شده است. سه‌شنبه 20 اسفند 1398 - 7:50 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

دلم به حال جوانان بافق بریان (گریان)استکه نقل مجلسشان کولک فرا وانست

مجید این نظر توسط مدیر ارسال شده است. دوشنبه 4 فروردین 1399 - 4:05 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

سرکار خانم عبداللهی این ده مال ما نیست دست منبع طبیعی هم نیست ما جمله رعیتانی هستیم که بمنظور تامین بخشی از خواسته های اربابان خود در این گوشه ساکن هستیم همین هم اگر قدرت تاب و تحمل ما در سازگاری با گرما نبود از من و تو می گرفتند. پس تا فرصت هست از گلهای زرد و ارغوانی سینه ی سنگ ها لذت ببر که عمر گل کوتاس

You cannot copy content of this page