دوئل برای فرماندار
معتقدم برای انتصاب سومین فرماندار بافق در دولت تدبیر و امید، نماینده مردم با امام جمعه شهر، دوئل کردند و در این رقابت، سلیمانی بر صباغیان پیروز شد.
پس از گذشت ۴ ماه حضور یک سرپرست غیربومیِ دوشغله به نام شاه حسینی بر مسند فرمانداری بافق که در زمان حضورش نه آبی آورد و نه سبوئی شکست و جز فرصت سوزی برای بافق، حاصلی نداشت و بعد از مطرح شدن نام تشکری به عنوان گزینه اصلی فرمانداری شهرستان که می توان گفت در شرایط کنونی اشتباه ترین گزینه ممکن بود، و در سایه هیاهوی لشکر کشی های محله گی و طرفداران شخصیتها برای دور نماندن از منافع، بالاخره تکلیف این صندلی پر طرفدار در بافق مشخص شد و سید مهدی طلایی مقدم برای دومین بار به کعبه آمال، یعنی قدرت رسید.
در اینکه چرا مطرح شدن نام تشکری (علیرغم اقرار به توانمندی وی برای این سمت و سمت های بالاتر ) به عنوان گزینه فرمانداری غلط بود چند دلیل دارم:
اول اینکه تشکری به عنوان یکی از مردمان خوشنام و مسؤلان خدوم بافق قریب به ۳۰ سال در سیستم تامین اجتماعی مشغول بوده و به دلیل شایستگی توانسته تا درجه معاون بیمه ای اداره کل مربوطه پیش رود و اگر کسی مدعی آن است که اولا می تواند و ثانیا می خواهد برای شخص او و بافق کاری انجام دهد بهتر است برای ارتقائش در همان سازمان در یزد یا تهران آستینی بالا بزند.
دوم اینکه تشکری با جدا شدن از سازمان محل خدمت، شخصا متحمل خسارت مادی و معنوی می شد و این خودخواهی است که برخی وارد شدن این خسارت جبران ناپذیر در سالهای پایانی کار به وی برای رسیدن به مقاصد شخصی خویش را نادیده انگاشته بودند و بر پذیرفتن مسؤلیت به او اصرار می کردند، هر چند در خصوص ماندگار بودن پست فرمانداری برای او بعد از انتخابات ۱۴۰۰ هم هزاران اما و اگر وجود داشت و از کجا معلوم او هم مشمول قانون بازنشستگی به علت تغییر سازمان محل خدمت نمی شد؟
و سوم اینکه تجربه دهه اخیر بافق نشان داده تمام کسانی که با هزاران خون دل در بافق پرورش یافته و در استان مسؤلیتی پذیرفته اند پس از بازگشت به شهرستان به هر دلیلی دچار چالش شده اند و به عبارتی با این حرکت معکوس در نیروپروری، بیشتر دچار مهره سوزی شده ایم تا مهره سازی. برا مثال به ماجرای آقای دکتر یاراحمدی که مسؤلیت پارک علم و فناوری استان را برای خارج شدن بافق از بحران در سال ۹۰ واگذار کرد و سمتش به عنوان مدیر عاملی شرکت سنگ آهن مرکزی ایران بافق ۱۰ ماهی بیشتر طول نکشید، یا موضوع آقای دکتر رحیمی که اگر در سیستم محل خدمت خود مانده بود، بافق همچنان در یکی از نهادهای مهم نظارتی استان معاون اداره کل داشت و این نبود که پس از ۴ ماه حضور او در پست مدیر عاملی شرکت سنگ آهن مرکزی بافق به زور بازنشسته شود، یا ماجرای محمد رضا فتاحی که عطای معاونت پشتیبانی جمعیت هلال احمر استان را به لقائش بخشید و عهده دار ریاست این جمعیت در بافق شده نگاه کنید.
از اینها بگذریم دولت تدبیر و امید نشان داده اعتقادی به انتصاب فرماندار بومی برای شهرستان بافق نداشته و ندارد که ریشه این اعتقاد را باید در زمینه فکری شخص طالبی و نوع نگاهش به بافق جستجو کرد. موضوعی که معمولا اختلاف نظر بین اثرگذاران در معرفی گزینه ها و بهانه ای به نام وزارت کشوری بودن (که فقط برای بافق رعایت می شود)، مستمسکی برای اعمال نظر شخص استاندار کنونی و معان سیاسی امنیتی سابق شده که نشانه های آن در تعلل های بیجای چند ماهه در انتصاب فرماندار بومی و انتصاب یک هفته ای فرماندار غیربومی بخوبی مشهود است. البته در این زمینه نباید از همنظری امام جمعه بافق در این خصوص که فرماندار غیر بومی بهتر است غافل شد.
در مجموع شاید بتوان گفت: بازگشت مجدد طلائی مقدم به بافق، آن هم در کسوتی که قبلا آزموده شده، علی رغم خواست مردم برای داشتن فرماندارِ بومیِ توانمند، نتیجه اختلاف نظر مسؤلین شهرستان، گروههای سیاسی و فعالین اجتماعی و اعضای شورای اسلامی شهر از یک طرف و صائب بودن نظر امام جمعه بر دیگران و انتخاب نادرست و پافشاری روی یک گزینه توسط نماینده و همراهان اوست و مسلما تا زمانی که این مسائل باشد، در، بر همین پاشنه خواهد چرخید، والسلام.
محمد علی قاسم زاده بافقی
احسنت آقای قاسمزاده درود بر قلمتان که حرف حق را زدید.
…..