چغارت بخشید، بافق خندید
تردیدی نیست که شرکت سنگ آهن مرکزی ایران – بافق در طول حیات پنجاه ساله خود، هزاران افتخار کسب نموده و هزارها مدال خوش آب و رنگ نیز به گردن آویخته است. که امیدواریم روزی همه آنها، احصا و شمارش و جمع آوری و در دید همگان قرار گیرد. تا مشخص شود شرکت سنگ آهن، چه دسته گلهایی بر سینه شهر بافق و استان یزد و کشور عزیزمان زده است.
چغارت اگرچه امروز، به پیری و کهنسالی رسیده است اما همه می دانیم که گل سرسبد معادن آهن کشور بوده است. هم از جهت میزان ذخیره، هم از جهت آسانی استخراج و جدا شوندگی از عناصر باطله و هم از جهت خلوص بالای خود.
چغارت در طی پنج دهه گذشته، سیمای شهر بافق را بکلی و چهره استان یزد را تا حدود زیادی، عوض کرده است. برای هزاران نفر از ایرانیان، شغل ایجاد کرد و سیل عظیمی از جویندگان کار در استان یزد را به خود خواند و همه را از نعمت فراوانش، چشاند. لازم به یادآوری نیست که چغارت در زمانه ای، استخراجش آغاز شد که فقر و بیکاری در سراسر استان یزد، پدیده غالب بود. و خوشبختانه چغارت، اولین گام بزرگ معدنی استان یزد بود. و به نظر من، این مهمترین و ارزشمندترین مدالی است که باید بر گردن افراخته چغارت، بیاویزند. اگر چه بعدها معادن بزرگتری اکتشاف شدند و چغارت، به حاشیه رفت.
با همه این احوال، معدن چغارت حتی در واپسین سالهای حیات شگفتی ساز خود، باز هم موجب پویایی و بالندگی و سرزندگی بافق می شود.
چغارت فرتوت، چون درختی ستبر و ریشه دار، هر روز جوانه ارجمندی، پیشکش می کند. آخرینش، کارخانه جوان گندله سه چاهون.
واقفیم که طرح ساخت کارخانه های مختلف از حدود دو دهه پیش در بافق، کلید خورد و مدیران هر دوره، به فراخور توش و توان خود در این راه قدمی برداشتتد. چون دوندگان دو امدادی. که هر دونده ای، مددکار دونده بعدی خود می شود. مدیران شرکت نیز در طول این سالها، چنین کردند. دویدند و امانت زمان خود را در دست مدیر بعد از خود نهادند تا سرانجام کار در سال جهش تولید، به آخر رسید و آتش به کوره های گندله بافق، جان و نور بخشید.
و باز همه می دانیم که اگر نبود درآمد کلان ناشی از فروش سنگ آهن چغارت، هرگز و هرگز، کارخانه گندله، سرپا نمیشد و قد برنمی افراشت.
اکنون و با بخشندگی چغارت پیر، گندله ی جوان راه اندازی شده و صدها جوان را به خود خوانده و کاردار کرده است.
این آخرین دستآورد و مدال عزیزی است که تا این لحظه، چغارت بر گردن و سینه بافق انداخته است. تا در آینده، چه تحفه ی تازه ای ارزانی کند و چه گوهر تابناکی از آستین برآورد.
چند روز پیش، در خبرها، خواندم که وزیر محترم صنعت، معدن و تجارت، به همین مناسبت از مدیر عامل شرکت سنگ آهن مرکزی ایران – بافق، تقدیر کرده است.
بیشتر به این دلیل که در اوج تحریم ها و سخت گیری های جهانی علیه ایران، شرکت، موفق به سودآوری شده و توانسته چرخه محصولات خود، از کلوخه تا گندله را تکمیل کند.
بر خود دیدم که بعنوان یک بافقی، اول از چغارت پیر که اینچنین گشاده دست و دلباز، به شهر من ثروت می بخشد و پس از آن، از همه مدیران سابق و لاحق، گذشته و فعلی شرکت که این کار مهم را شروع و به پایان رساندند، قدردانی کنم.
چغارت بخشید، مدیران شجاعانه تصمیم گرفتند و پا در راه نهادند، کارگران کوشیدند، گندله درخشید، جوانان، شاغل شدند، شهر بافق، خندید.
محمدعلی پورفلاح بافقی
چه توصیف شاعرانه ای معلوم میشه آقای پورفلاح در میانسالی نیز همچنان عاشق هستند