برای نجات تعلیم و تربیت باید طرحی نو درانداخت
یکی از نیازهای ضروری بشر در طول حیات خود، که پیوسته بدان نیازمند می باشد تعلیم و تربیت است و در این راستا آموزش و پرورش به عنوان متولی بزرگ، زمینه ساز رشد فکری و اخلاقی انسان ها در یک جامعه فعال و پویا است و قطعا در این راههای پر فراز و نشیب مشکلاتی به وجود خواهد آمد که دستاندرکاران فرهنگی را دچار چالش های عظیم می کند.
در همین راستا گفتگویی با یکی از پزشکان حاذق استان که فرزند بافق است و به بافقی بودن خود نیز افتخار می کند ترتیب داده ایم تا از نگاه او به تعلیم و تربیت در مدارس و شهر بپردازیم.
دکتر سید محمد میرغنی زاده بافقی متخصص جراحی عمومی این بار میهمان” بافق فردا” است.
وی ضمن تقدیر و تشکر از سایت خبری تحلیلی” بافق فردا” و عرض تسلیت ایام فاطمیه در پاسخ به اینکه روند تعلیم و تربیت در مدارس شهرستان بافق را چگونه ارزیابی می کنید می گوید:در گذشته، زمان کودکی و جوانی ما فرهنگ سنتی ، حاکم بر جامعه بود و محدودیت های خاص خودش را داشت هیچ توقعی در جوانان ایجاد نمی کرد بنا به تعلیماتی که خانواده و آموزگاران به ما می دادند کارها ردیف می شد.
او با اشاره به اینکه بزرگترین سرگرمی بچه ها توپی بود که با دست خود درست کرده بودند و با هم سن و سالها بازی می کردند عنوان می کند:با راه اندازی خسرو مهر یا آهنشهر دگرگونی هایی بزرگی ایجاد که منجر به تغییرات فرهنگی شد.
فرهنگ سنتی به سمت فرهنگ صنعتی رفت و ره آورد فرهنگ صنعتی مهاجر پذیری و تکنولوژی بود که ورود تکنولوژی به زندگی تاثیرات خود را داشت و دارد.
میرغنی زاده ادامه می دهد:تکنولوژی روش های تعلیم و تربیت را تغییر می دهد البته نمی توان کتمان کرد که تکنولوژی پدیده ی مهمی است.
در نسل جدید هم مبنای رشد فکری،تنها آموزش خانواده و آموزگار نیست بلکه روابط اجتماعی است که مبنای آموزش می شود و اگر نظارتی بر روی این روابط نباشد فرهنگ آینده بافق یک فرهنگ دیگری خواهد شد و آنچه که به عنوان فرهنگ سنتی بافق است تغییر خواهد کرد و دیگر نمی توان از آن به عنوان دیار دارالشجاعه و دارالعلم یاد کرد ، نمی توان گفت بافق همان شهر بافِق است.
نخبه بافقی با بیان اینکه زندگی ها مدرن شده و به تبع آن سبک فکری فرزندان هم متحول می شود عنوان می کند: پدر و مادر باید بسیاری از الگوهای قدیمی را برای فرزندان تغییر دهند، آموزش و پرورش و خانواده ها پایه ی وجودی انسان را باید حفظ کند اما روش آموزششان را باید تغییر دهند.
او می گوید:روش آموزش و پرورش این نیست که من با آن بزرگ شدم؛ بلکه پایه و عقیده باید توسط همه دستاندرکاران فرهنگی تقویت شود .
روش آموزش و رشد فرهنگی مطمئنا به دلیل اینکه زندگی ها تغییر کرده و تکنولوژی وارد زندگی ها شده است تغییر می کند.
هر روز که می گذرد رشد علمی در جهان افزوده می شود،زمانی که من بافق تحصیل می کردم جهان را در بافق و یزد می دیدیم و در حال حاضر فرزندان ایرانی و بافقی خود را فرزند دین و دنیای امروز می بینند.
میرغنی زاده تصریح می کند:ما با یکسری حقایق و یکسری واقعیت ها روبرو هستیم که جدای از همدیگرند.
حقایق توسط آموزش و پرورش و متولیان فرهنگ باید تقویت شود اما واقعیت ها چیزهایی است که دانش آموزان آن را لمس می کنند و در رسانه ها تبلیغ می شود.
بعنوان مثال نمی توان به دختران گفت حجاب را رعایت کنید. باید خودشان با عقیده خود حجاب را حفظ کنند. (اینجا باید پایه عقیده محکم شود)باید بدانیم و بتوانیم بگوییم که فرهنگ ایرانی بدون حجاب معنا ندارد.
وی با اشاره به اینکه ایرانی جماعت فرهنگش، فرهنگ حجب و حیا است توصیه می کند:تضاد مسائل دینی را با مسائل فرهنگی افزایش ندهیم، نمود فرهنگمان را ایرانی اسلامی تبلیغ کنیم تا موثرتر باشد و افرادی که بخواهند ما را با فرهنگ دینی محکوم کنند خلع سلاح شوند.
وظیفه آموزش و پرورش بسیار سنگین است زیرساخت های فرهنگی و عقاید دینی باید توام با هم رشد کند بنیان عقاید فرزندانمان (مثل توحید، نبوت ، معاد و…) در فرزند ایرانی باید منطقی پذیرفته شود.
میرغنی زاده می افزاید:زمانی که در نهاد بشر کنکاش می کنید می بینید تمام صفات رذیله و الهی در انسان وجود دارد و نابود شدنی نیست بلکه بر اساس تعلیم و تربیت و عقاید ذهنی صفات رشد کرده و در اعمالمان بروزمیکند. آموزش و پرورش و معلمان باید طوری این صفات را رشد دهند که زمانی که فرزندان با واقعیت های جهانی روبرو می شوند منطق گفته های پدر، مادر ،آموزش و پرورش و متولیان فرهنگ را به واقعیت های جهانی ترجیح دهند و بپذیرند.آنگاه انسان با اخلاق پرورش داده ایم.
او عنوان می کند:مشکل در فرهنگ زیاد است از هر طرف در این رابطه بمباران تبلیغاتی می شویم تا دست از فرهنگ ایرانی اسلامی خود برداریم و فرهنگ لاابالی را گسترش دهیم.
تفاوت عمده فرهنگ ما با فرهنگ غربی ها در مسائل اخلاقی، فرهنگ برهنگی در مقابل فرهنگ حیا و عفت هست در غرب هم حیا و عفت وجود دارد ولی توسط بانیان فرهنگی خود، مورد سرزنش هستند.
برنامه های فرهنگی که در نظام ما تنظیم شده باید پاسخگوی نیاز فرزندان ما باشد تا در مقابل تبلیغات گمراه کننده جهانی تسلیم نشوند.
او عنوان می کند: آنها می خواهند به هر طریقی که می شود نظرات، تفکرات و پروژه هایی که ما طراحی می کنیم را منکوب و محکوم کنند؛ این علما و متصدیان فرهنگی ما هستند که باید فکر خود را با نگاه روشن بینانه بسط دهند و محدود به سال های قبل نکنند واقعیت و حقایق را ببینند و حقایق را در قالب واقعیت تعریف کنند تا فرزندان این آب و خاک هم آن را بپذیرند.
میرغنی زاده وجه مشترک فرزند ایرانی و فرزند جهانی را در سه چیز عنوان می کند و می گوید: همه ی ما انسانها زیبایی، صداقت، و حقیقت را می پسندیم، ما هستیم که باید کارمان درست باشد،
ما هستیم که باید صداقتمان زبانزد جهان باشد و حقایق را در واقعیت های جهانی جستجو کنیم روابط اجتماعی در مورد زن و مرد را حل شده بپنداریم و بپذیریم که برخی روش ها برای روابط اجتماعی جواب بهتری می دهد.
حضرت علی (ع) بعد از جریان سقیفه خانه نشین می شود .خانه نشینی او به چه معنا است؟
بدان معنا که من به حکومت پشت کرده ام و به پاسخ مردم روی آوردم، علی که صداقتش و نظارتش بر بیت المال زبانزد همه است در حالی که حق و حقوق او در رابطه با حکومت ضایع می شود سکوت می کند و نشان می دهد که سالم ماندن در مقابل ناکثین و مارقین با ارزشترست.
او می افزاید:در این شرایط چه کسی از حضرت علی(ع) دفاع می کند؟ حضرت فاطمه(س).
مگر زن نیست؟
چرا سخنرانی می کند؟
چرا از فدک دفاع می کند؟
در زمان حضرت سلیمان فرمانروای یک منطقه ای از دنیا یک زن بوده است بنام بلقیس.
حضرت سلیمان او را دعوت به پذیرش بندگی خدا می کند اما وی را از حکومت خلع نمی کند؛
وسعت فعالیت زنان در ادیان مختلف مشترک است نباید این محدودیت هایی که ترجیحا بر فرهنگ ما تاثیر می گذارد باعث شود بانوان را کنار بگذاریم.
پزشک حاذق بافقی بیان می کند:متولیان فرهنگی باید نگاهشان را تغییر دهند، فرزندان بافقی استعدادهای عجیبی دارند گاهی که به مدارس دعوت می شوم و می بینم چگونه دانش آموزان به صحبت های من گوش می دهند رشک می خورم که چرا باید زندگی آنان و تفکرشان محدود بماند بگذاریم بچه ها با همه چیز دنیا آشنا بشوند و با آنها بزرگ شوند.
مرحوم پدرم (حاج سید جعفر میرغنی زاده) همواره می گفت از گناه دوری کردن هنر نیست، هنر این است که تو در معرض گناه باشی و گناه نکنی.
او با بیان اینکه روش آموزش باید تغییر کند و بروز شود ادامه می دهد: روش باید به گونه ای باشد که واقعیت ها را دیده و دانش آموزان راهنمایی شوند.
نظرم این است که در شرایط فعلی نباید موارد گذشته ملاک باشد چرا که دگرگونی وسیعی در علم و در تکنولوژی و روابط اجتماعی رخ داده است.
وی عنوان می کند:روابط اجتماعی در گذشته محدود بود. من پدرم را الگوی خود می دانستم اما آیا در حال حاضر من به عنوان الگوی فرزندانم هستم؟ قطعا نه.
اگر پدر هم پزشک است پدر الگوی فرزند نیست، فرزند با توجه به ره آوردهای علمی و تکنولوژی و آگاهیهای دریافتی تصمیم می گیرد چه کند و آتیه خود را تنظیم کند او نیز به دنبال شغلی می رود که با زن و فرزندش مانوس باشد.اینها تفاوتی هایی ست که در حال حاضر در فرزندان ما رویت می شود.
وی می گوید:توقعم از علمای دین، آموزش و پرورش، اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی، بانیان و متولیان فرهنگ این است که درک شرایط اجتماعی امروز و مسائل جهانی را داشته باشند، خودمان را از جهان دور نکنیم که باعث شود فرزندان با استعدادمان از کشور خارج شوند. این عیب روابط ما است که دامنگیر فرزندان آینده می شود.
میرغنی زاده می افزاید:فرزندان خوش استعداد که انگیزه صنعتی، علمی و آکادمی دارند از همین ابتدا پذیرش از دانشگاههای بزرگ دنیا می گیرند و اسلام هم آنها را اصلا محدود نکرده است اطلبوا العلم ولو بسین (چین)
اعتبار و سرمایه علمی در حال رفتن است سرمایه های ما در کدام سیستم مشغول هستند؟!!! چرا جذب نشوند و کشور را رشد دهند؟!!!
پزشک بافقی با اشاره به اینکه علیرغم وجود گروههای دانش بنیان که بسیار خوب فعالیت دارند متذکر میشود: چرا متولیان آمورش بچه ها این بناها و شرکت ها دانش بنیان را در بافق دایر نمیکنند!!!!
رشد علمی باید بیش از اینها باشد.
او تصریح می کند:رشد علمی محدود به چند شرکت دانش بنیان نباشد به طور مثال به مناسبت سالگرد جنگ تحمیلی شب شعر برگزار می کنیم اما در این حماسی کجا صحبت از پیشرفت های تکنولوژی جنگ و نیازهای پیش رو شده است؟!!!
از کجا به کجا رسیده ایم!!!
پهباد و موشک داریم اما آیا هواپیما هم داریم؟ رسالت دفاع مقدس باید این باشد که فرزندان را به سمت سرعت بخشیدن به فعالیت های هوا و فضا که انجام می دهند سوق دهد تا به جای مطلوب برسند و نگاه تغییر در رشد بچه ها ایجاد شود.
او بیان می کند:فرزندان ما در رشته های مختلف ورزشی و دانش بنیان درخشش خوبی داشته اند اما دلم برای بافق می سوزد.
ای کاش چند شرکت دانش بنیان در بافق راه اندازی می شد و اینها انگیزه ایجاد می کرد نه اینکه استخدام در شرکت سنگ آهن مرکزی ایران انگیزه فرزندان ما باشد.
وی ادامه می دهد: به شورای اسلامی شهر گفتم مشکلات ما این است که اراده تغییر فرهنگ سنتی به فرهنگ صنعتی را نداریم و یا نمیخواهیم تبدیل کنیم و شرایط فرهنگ صنعتی را نمی خواهیم بپذیریم در حالی که پذیرش تکنولوژی ، فرهنگ صنعتی را با خودش می آورد و خواه و ناخواه به ما تحمیل می شود که باز مغالطه است.
باید شرایط فرهنگ صنعتی با اعتقادات و فرهنگ ملی همگون و همراه شود.
وی اظهار داشت: توصیه و نکته ی دیگری به همشهریان خود دارم که ما معتقد به خدا هستیم اماصفات خدا را در برخوردهایمان ملاحظه نمیکنیم. ستارالعیوب نیستیم به راحتی همشهری خود را کوچک میپنداریم نقاط ضعفش جلوه می دهیم به جای اینکه نقاط قوتش را پررنگ کنیم و این عیب بزرگ ما است.زود همدیگر را متهم می کنیم.
بگذارید مدیرانمان در کنار هم بودن را تجربه کنند و ضعف های خود را از بین ببرند تا قدرت پیدا کنیم، قدرت بافق در عالم شدن است،قدرت بافق در همدلی و همفکری است.
کدام بافقی تاکنون سرمایه گذار صنایع جوار معدنی شده است ؟ از خود پرسیده آیم چرا؟!!!
بنده خدا هستیم اما صفات خدایی در خودمان تقویت نمی کنیم.
او در پاسخ به اینکه برای رفع مشکلات تعلیم و تربیت چه باید کرد می گوید:برای نجات تعلیم و تربیت باید طرحی نو دراندازند.
بیایید در حفظ اخلاق پدرانمان و رشد علمی فرزندانمان هیئت ها ، شرکت ها و موسسات علمی آموزشی ایجاد کنیم با همدلی و همراهی هم دیدگاه ها و نظرات و سلایق مختلف را در کنار هم بکار گیریم تا از بن بست علمی آموزشی و پرورش بیرون آییم.
در فرهنگ ملی، از کوروش تاکنون همه خداپرست بودند چرا باید آنان را محکوم کنیم.
نماد اهورامزدا در آیین نیاکان ما ایرانیها آتش بوده است آتشی که در دین اسلام به عنوان پاک کننده می شناسیم.
چرا جلوی آیندگانمان آنها را تخریب کنیم تا آنها هم در مقابل دینمان مواضع ناشایست بگیرند و چالش فرهنگی دینی ایجادکرده باشیم ما به همدلی بیشتر نیازمندیم.
وی ادامه می دهد:بگوییم حضرت ختمی مرتبت (محمد مصطفی«ص») بندگی خدا کرد که به این جایگاه رسیده است و ما همان فکر را رشد دهیم و افرادی که از فرهنگ ایرانی می گویند را از خودبدانیم این جدا کردن ها جز ایجاد چالش و پرداخت تاوان بسیار، چیز دیگری در برندارد.
میرغنی زاده با اشاره به نظریه روانشناسان در علم پزشکی عنوان می کند: آنها به این نتیجه رسیدند که اگر می خواهید جنگ نباشد همدلی و همفکری کنید، سلیقه ها را بسنجید، گروهها را تشکیل دهید و با این گروهها که همان احزاب هستند با یکدیگر زندگی کنید و سلیقه ها هم را بهم نزدیک و اصلاح نمایید.
پزشک حاذق استان یزد می گوید:اما ما احزاب را جدا و مخالف دین و ایمان خود می دانیم که این آفت است و تاثیر خود را در تعلیم و تربیت خواهد گذاشت.پراکندگی یک آفت بزرگ است و زاییده بد اخلاقی ماست.