بی نهایتهای نابم پر کند پیمانه را
بی نهایتهای نابم پر کند پیمانه را
می کشد طرح جدیدی صورت میخانه را
بارها از گوشه بی همدمی پرسیده ام
حال پر شور ونوای کوچه میخانه را
می خرم ازچشمک سبز اقاقی های مست
میخکی از نرگس بالابر مژگانه را
دانه های سیب نازش کاشتم در کنج دل
تا به کی پنهان کنم ملیت دزدانه را؟
“هر چه گویی آخری دارد بغیر از حرف عشق”
در سه نقطه میشود عنوان نمود افسانه را؟
بوی “باران ” ترک خورده؛ کنار ناودان
نرم نرمک ؛خوش لعابی می کند ویرانه را
سید محمد میرسلیمانی بافقی
1/7/92 مشهد
بوی خوسف و بوی بشکان بوی گون های گود گینستان
تا به کی هیچ کس به فریاد نیاید ای مردمان روزگار