نمایشی ازیک همایش

دسته: مقالات
۶ دیدگاه
پنج‌شنبه - 25 مهر 1392
نهال نوپای همایش ملی وحشی بافقی  دردولت محمود احمدی نژاد، به همت فرهنگ دوستان و علاقه مندان به این شاعر پرﺁوازه کاشته شد و سرانجام میوه های کال و نارس ﺁن در دولت تدبیر وامید توسط مسئولانی که خودرابرای رفتن ﺁماده می کردند ، چیده شد.
بدون شک وقتی فردی قرار است از مسئولیت خود کنار گذاشته شود و کرسی ریاست را به دیگری واگذار کند دیگر دلگرمی چندانی  برای انجام کار ندارد مگر این که دربوق وکرنا کند که تا ﺁخرین لحظه، وظیفه خدمت رسانی به خلق را انجام می دهدو مسئولیت ؛همانند ردایی است که چند صباحی بنابر تکلیف براو پوشانده شده است و اگر این مسئولیت ازدوش او برداشته شود  به ﺁسودگی می رسد.
 هرچند که این شعارها اگرهم در پاره ای از موارد واقعی باشد ولی به علت کلیشه ای شدن و بی اعتمادی مردم به این شعار ها ،مشتری چندانی ندارد و برای ﺁحاد مردم باورپذیرنخواهدبود.
ازطرف دیگر در جامعه ما فرهنگ توسط سیاست تعریف می شود و فرهنگ ما به شدت سیاست زده است بدین صورت که هرکس را زر درترازو وزور در بازو باشد می تواند برای خود و شهرش و مفاخر و درگذشتگانش علم و کتلی بنا کند و ﺁن ها را به عرش ببردو حتی در شهر خود ﺁثارباستانی بسازدو به جهانیان معرفی کند!!!!
 مثلا سالمرگ استاد شهریار در کشور ما به عنوان روز شعر و ادب فارسی نامیده می شود در حالی که عده‌ای معتقدند نباید نام یک شاعر خاص با روز شعر و ادب فارسی پیوند بخورد؛ چراکه هم در گذشته ادبیات فارسی و هم در ادبیات معاصر، نام شاعران بسیاری ثبت شده که هریک در زمینه شعری خاصی قله محسوب می‌شوند و علاقه‌مندان ویژه‌ای دارند
بسیاری هم بر این باورند که اگر قرار باشد روز شعر و ادب فارسی به نام یک شاعر ثبت شود، بهتر است شاعری انتخاب شود که در تکوین و ارتقای شعر و ادب فارسی نقشی فراتر از سایر شاعران ایفا کرده باشد. این افراد انتخاب نام شاعری همچون فردوسی را برای این روز برازنده‌تر می‌دانند که به نوعی نجات‌دهنده زبان و ادبیات فارسی محسوب می‌شود.
همچنین گفته می‌شود که اگر بنا بر انتخاب شاعری از میان شاعران معاصر باشد، انتخاب نیما یوشیج که در شعر معاصر فارسی طرحی نو درافکنده، شایسته‌تر از انتخاب شهریار است.
بی شک اگر وحشی بافقی در زادگاه دیگری متولد شده بود یا این که همشهریان او در سیستم حکومتی نفوذ و بر وبیایی داشتند الان روز شعر و ادب پارسی به نام وحشی بافقی ثبت می شدنه این که همایشی را بعد از چندین سال و ﺁن هم با کلی حرف و حدیث برگزار کنند که شباهت  چندانی به همایش ملی نداشت و بیشتر مانند همایش هایی بود که در سطح استان برگزار می شد وبی برنامگی  و سوء مدیریت درﺁن موج می زد.
بگذریم که هزینه و بودجه این همایش هم حکایتِ از ریش  کندن و به سبیل چسباندن بود بدین صورت که هزینه همایش را شرکت سنگ ﺁهن مرکزی تقبل کرده بود وگرنه تا ﺁنجایی که ما می دانیم شرکت سنگ ﺁهن به جز پرداخت دلار هیچ سنخیتی با یک کنگره فرهنگی نداردالبته باید پذیرفت که اگر دلارهای شرکت سنگ ﺁهن نبود ،همین همایش نیم بند هم برگزارنمی شد.
کنگره ای که در ابتدا قرار بود بین المللی باشد ﺁنقدر کوچک شد و ﺁب رفت که به همایش ملی تنزل یافت البته اگر در قاموس  ما اطلاق کلمات،دارای بار معنایی خاص باشد .
یکی از استادان ما که خدا سلامتش دهد می گفت زبان فارسی زبان گل و بلبل است یعنی زبان احساس است و عقلانیت چندان در ﺁن دخالتی ندارد و همین طور القاب  پرطمطراق را به این وﺁن می چسبانیم بدون این که بدانیم مرادمان چیست.
نمی دانم ﺁیا برگزار کنندگان این محافل به مفهوم عناوین کنگره،همایش،سمینار،مجمع و هم چنین ملی ،بین المللی ،جهانی،استانی و…واقف هستند یا این که فقط دوست دارند عناوین مجلل و پرسروصدارا انتخاب کنند و ارزش کارخودرا بالا ببرند.بالطبع این همایش نمی توانست در چارچوب همایش ملی تعریف شود چون بعید می دانم که در ایران به جز چندین استاد دانشگاه و دانشجوی رشته ادبیات فارسی، کسی به برگزاری این همایش پی برده باشد.
 پوشش ضعیف صداو سیمای استان و بسنده کردن به یک فیلم 20دقیقه ای درمورد این همایش بدین معناست که این همایش بیشتر استانی بوده است تا ملی.
گفته می شد قرار است همایش به صورت زنده در یکی از شبکه ها پخش شود یا این که تندیس وحشی بافقی برای روز همایش ساخته شود ودر یکی از میادین شهر نصب شود و کنسرتی توسط استادشهرام ناظری برپاشود و وزیر فرهنگ وارشاد برای افتتاح یا اختتام این همایش قدم رنجه فرمایند و به بافق بیایند که زهی خیال باطل و هیچ کدام محقق نگشت و فقط وعده های ﺁن هم چنان باقیست .
درحقیقت این همایش بیشتر جنبه نمایشی داشت تا واقع گرایانه و به تعبیری نمایشی از یک همایش بودکه سعی داشت ادای یک همایش ملی را بازی کند ولی ﺁن قدر این نمایش  ضعیف وبداجراشد که نتوانست مخاطب را به سمت خودجذب کندوخاطره ای خوش از این همایش در اذهان مخاطبان باقی بگذارد .
به امیدروزی که کارها را به بهترین نحو ممکن انجام دهیم و اگر نمی توانیم کاری را انجام دهیم ﺁن را به اهلش بسپاریم یا این که بیخود مردم را متوقع، بار نیاوریم و با مردم صادق و روراست باشیم و اگر قرار است سفره ای بیاندازیم ،شان ومنزلت   همگان را لحاظ کنیم و کارها را فقط «باری به هرجهت» یا نمایشی و فرمایشی انجام ندهیم بلکه هدف، ارتقا و اعتلا فرهنگ این مرز وبوم باشد حال می خواهد وحشی بافقی باشد یا سعدی شیرازی.
دکترحسین ارجمند

پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۹۱
برچسب ها:
دیدگاه ها
میرسلیمانی بافقی این نظر توسط مدیر ارسال شده است. پنج‌شنبه 25 مهر 1392 - 10:09 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

سلام استاد گرامی
درود بر قلم زیبا و حقیقت جویتان.

محبتهای جنابعالی و شرمندگی های اینجانب همچنان پابر جاست. این بداهه ناقابل تقدیم مرام دلجویتان:
ارجمندی هایتان دل را پریشان می کند
صورت زیبای معنا را چراغان می کند
خامه شیوایتان در پای شعر ابتسام
کرنش جاری عشقم را نمایان می کند
دست بوس گلستان پایداری مرام
همچو گلهای بهاری گلنثاران می کند
بیت بیت شعرتان در کلبه دلدادگی
خوب جنس کهنه را با عشق جبران می کند

منصف این نظر توسط مدیر ارسال شده است. پنج‌شنبه 25 مهر 1392 - 10:28 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

ورود بیش از 400 مقاله از سراسر کشور موید برگزاری محتوایی بود

حسین ارجمند این نظر توسط مدیر ارسال شده است. جمعه 26 مهر 1392 - 8:07 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

سلام.
باتشکرازدوست عزیز و استادگرامی جناب ﺁقای میرسلیمانی واظهار لطفی که مبذول داشتید.این قطعه ناقابل تقدیم به شما سید بزرگوار که اهل دلید و به تعبیر شاعر«از هزاران یک نفر اهل دلند/ مابقی تندیسی از ﺁب وگلند»
یادتان ای دوست جانم راچه شیدامی کند
این دل عاشق لقایت را تمنا می کند
چون کلامت سحرمطلق باشداز دلدادگی
پس زبان الکن مارا چه گویامی کند
شعرتان چون برکویرجان من تابیده شد
جان من رالاله پرورهمچو صحرا می کند
ابرشعرت چون ببارد بر تن خاکی من
جان من را باطراوت همچو رویامی کند
شعرتان چون کیمیایی زر بسازد واژه را
یا چوخورشیدی که دل رالعل رخشامی کند
شعرتان دردلربایی یوسف کنعانی است
جان ماراعاشق خودچون زلیخامی کند
همچوبحری از صدفهای سخن لبریز و پر
این کلامت «یخرج اللولو» چودریامی کند

نماد این نظر توسط مدیر ارسال شده است. شنبه 27 مهر 1392 - 9:08 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

گفتم نشستند و خوردن و برخواستند البته دو تا بیت شعر هم خواندند
سنگ اهن تو به داد ماده 16 های مریضت برس

حيران این نظر توسط مدیر ارسال شده است. یکشنبه 28 مهر 1392 - 11:19 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

قابل توجه آقايان ميرسليماني و ارجمند
برادران عزيز،كامنت جاي تاييد يا نقد مقاله و مطلب نويسنده است و يا پيشنهادي در راستاي موضوع مقاله نه مشاعره.

عليرضا رنجبر بافقي این نظر توسط مدیر ارسال شده است. دوشنبه 29 مهر 1392 - 1:20 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

با تشكر از همه بافق دوستان عزيز
البته در شرايط كنوني و مشكلات موجود اين كنگره در حد خودش خوب بوده است
فرهيختگان بايد پي گيري نمايند پس از استقرار مديران جديد در سالهاي اينده يك بزرگداشت بين المللي در شان وحشي بافقي و مردم شريف بافق برگزار شود

You cannot copy content of this page