هاشمی رفسنجانی،شاخه نخواهد برید
محمد هادی سمتی به سیاق چند نوشته گذشته اش، در مطلبی با عنوان “همه ی ارادتمندان هاشمی رفسنجانی بخوانند” به پندار خودش، درباره این مرد قضاوتها کرده و حکمی بدیع و عجیب نیز رانده است.
در این مقال به زعم خودم مختصری از هاشمی خواهم گفت و چندان از او دفاع نخواهم کرد که او خود هم قدرت و توانایی دفاع از خودش را دارد، هم سابقه ی انقلابی گری دارد و هم مکنت این کار را دارد که به شهادت خاطراتش از زمان قبل از انقلاب آنقدر ملک داشته که صدها قطعه از زمین هایش را در قم به طلبه ها ببخشد. ( آقای سمتی که طلبه ی قم است می تواند صحت یا سقم این مطلب را بنگارد)
از دیگر سو هاشمی صبر عجیبی دارد علاوه بر آنکه آنقدر باهوش است که سیاست در ایران را بشناسد. هاشمی رفسنجانی تقریباً همیشه بخاطر نگاه آزادانه ی که به مسائل داشته و دارد مورد هجمه ی همه بوده است. او درست در همان زمان که سنگین ترین فضا علیه ملی گراها در درحال شکل گیری است همانقدر با نهضت آزادی و مهدی بازرگان و ملیون ایران سر و کار دارد که با اعضای حزب جمهوری. این منش هاشمی است.
انکار نباید کرد که سخت ترین و سخیف ترین دشنام ها را اصلاح طلبان در دوره ی از قدرتشان نثار او کردند. اما او سکوت کرد تا اصلاح طلبان پشیمان؛ باز به او پناه بردند. در دوره احمدی نژاد سهمگین ترین اتهام ها و ناسزاها نثار او شد و او سکوت کرد و امروز دوباره بازگشته است. هاشمی نشان داده است علاقه زیادی به آزمون انتخابات دارد و تقریباً هر چند سال یکبار خودش را در معرض خواست مردم قرار داده است.. چه زمانی که با رای بالا به ریاست جمهوری رسید چه زمانی که حتی آنقدر رای نیاورد که به مجلس شورای اسلامی راه یابد.
هاشمی چه بخواهیم و چه نخواهیم راوی دست اولی از لحظات مهم انقلاب و جنگ است. چون این حوصله را داشته که هر شب بنشیند و خاطرات روزانه اش را بنویسد. از بهار 1360 تا امروز را. (آنطور که خودش می گوید) و حالا همه ناچاریم روایت های او را بخوانیم. اگرچه از آن خوشمان نیاید. مثل مسئله حذف شعار مرگ بر آمریکایش که تازگی ها خیلی سر و صدا کرده است.
عین خاطره او را بخوانید.
” دوبار از [آیت الله] آقای خامنه ای تلفنی احوال پرسی کردم؛ هنوز تب دارند.
احمد آقا تلفن کرد و اطلاع داد امام با پیشنهاد قطع شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر شوروی از رسانه های دولتی موافقت کرده اند و پذیرفته اند که بگویند به امر امام قطع شده است.” خاطرات هاشمی رفسنجانی، سه شنبه 16 فروردین 1362
یا
” ظهر احمد آقا آمد. اعترافات توده ای ها را به ایشان دادم که بخوانند و به اطلاع امام برسانند. قرار شد از طرف امام رسماً به صدا و سیما ابلاغ کنند که [شعار] مرگ برآمریکا و مرگ بر شوروی را که در شعارهای مردم می آید حذف کنند و دوستان دیگر هم موافق اند.”
خاطرات هاشمی رفسنجانی، شنبه 20 فروردین 1362
روی سخنم با هادی سمتی است که جزئی از یک تفکر رایج در این مملکت است که قواعد بازی و شکست را رعایت نمی کنند. این قاعده ی سخت مردم سالاری است که وقتی 49 درصدی، می توانی با حفظ عقایدت به جریان غالب بنگری اما حق برهم زدن بازی را نخواهی داشت. نصیحت نمی کنم.که نه من حوصله این کار را دارم و نه آنها گوشی برای شنیدن. فقط به این بسنده کنم که مشکل از آنجا ناشی می شود که عده ای فکر کنیم نظر مردم زینت المجالس است. و خودمان را جای آنها بگذاریم و از زبان آنان سخن بگوئیم و بی توجه به خواست آنان، راه خود را برویم. در مورد هاشمی هم همین گونه هست. عده ای که در زمان او شاید هنوز متولد هم نشده بودند، این روزها ادعای انقلابی و امام شناسی دارند. خوشبختانه هنوز نسل اول انقلابیون زنده اند. (البته نه بقول آقای سمتی که درباره هاشمی نوشته اند 90 ساله. چون هاشمی هنوز 79 سال دارد. و در عالم سیاست، این سن زیاد نیست. دهها سیاستمدار زبده در عالم بوده و هستند که همین حدود سن و سال دارند). آنها می توانند روایت های دست اولی از سالهای پرحادثه انقلاب برای ما بگویند. بشرط آنکه حوصله کنیم و تا چیزی مطابق خواستمان از آنان نشنیدیم فریاد و بانگ برنداریم.
اینجانب هیچ تعصبی روی هاشمی یا هیچ کس دیگر ندارم اما با استدلال سمتی و سمتی ها هم مخالفم فقط به یک دلیل. یادتان باشد هاشمی رفسنجانی اگر هویتی و موجودیتی دارد به خاطر انقلاب است. بی شک او آنقدرها باهوش است که بداند نباید بر شاخه بنشیند و بن ببرد.
محمد علی پورفلاح
خدا ما را از راه انصاف به در نکند.
برادر پورفلاح مرحبا
اما چه کنیم در مورد این جماعت باید گفت
…آنچه به جائی نرسد فریاد است