ندیدن آنچه باید دید
اکنون که قصه انتخابات مجلس نهم برای مردم بافق به پایان رسیده و هر کس با بینش و منش خاص خود به نامزدی رای داده و آب به جوی کسی ریخته و آبرو در گرو کسی نهاده است، جا دارد به یک مطلب مهم اشاره کنم.
انتخابات عرصه برنامه هاست و چشم اندازی برای آمال مردمان. اما آنچه دیدم و می بینم پیروی از اصلی غریب در این انتخابات است. هیچ کس نگفت و نمی گوید، کدام برنامه پیروز شده، همه می گویند کجا بر کجا غلبه یافته است.
قبلاً نوشتم که بومی گرایی افراطی، مهمترین چاه و چالش بر سر توسعه شهرهایی مثل ماست. حالا از هر گوشه می شنوم و در نوشته ها می بینم که مهریز بر ابرکوه پیروز شده است _ بافق که در همان دور اول باخت و کنار رفت _ یا خبرها می رسد که فلان شهر در نیمه شب جشنی بزرگ برپا ساخته و دیگری در حسرت چندصد رای کمتر داده، به عزا نشسته، و عجیب تر آنکه یکی گفته تا دیگری آخرین صندوق را نگشاید، من نیز صندوق رای را رو نمی کنم و از این دست حرف های ناپخته.
همه ی ما از اینگونه تب کردن ها زیاد دیده ایم. ولی خوبیش این است که مردم خیلی زود تنشان به عرق می نشیند و تب و تاب ها می خوابد و هرکس به خانه خود می رود و آنچه می ماند یک خروار حرف و حدیث و قول و قراری است که به سرانجامی نرسیده و از آنجا که نامزدان، برنامه ای ننوشته بودند، هیچ کس نمی تواند از پیشرفت یا پسرفت سخن بگوید.
بلای بومی گرایی حالا چهره خود را نشان می دهد. انتخابات به جای آنکه محلی برای عرضه داشت برنامه ها باشد، صحنه ای شده برای قدرت نمایی و وزن کشی هر شهری. اینکه کدام می برد و کدام می بازد. البته بافق هم از این ورطه برکنار نبود و نیست. به صراحت بگویم که تا زمانی که انتخابات برای ما چنین مفهومی داشته باشد، راه به جایی نخواهیم برد.
دور نهم انتخابات مجلس در حوزه انتخابیه ابرکوه، بافق، بهاباد، خاتم و مهریز نشان داد رقابت به جای اینکه بر سر برنامه ای باشد، برای اثبات برتری شهری بر شهری دیگراست.
اینگونه رقابت ها سمی مهلک برای توسعه است.
پرسش من اکنون از دوستداران و هواخواهان هر کدام از نامزدان این است، تصویر شما از چهار ساله آینده بافق چیست؟ فکر می کنید در چهارساله آینده کدام تحول اساسی در زیرساخت های توسعه ای شهر رخ خواهد داد؟ به طور واضح در چهارساله آینده، چه گام های عملی برای شهر برداشته خواهد شد؟ چه برنامه مشخصی برای خصوصی سازی رخ خواهد داد؟ در حوزه سلامت چه اتفاقی رخ خواهد نمود؟ در حوزه فرهنگ چطور؟ در اقتصاد و معیشت مردم چه؟ و …
حرف حساب من این است، بومی طلبی آنقدر گرد و خاک برپا می کند که دیدن را سخت و ناممکن می نماید.وقتی براین نکته به طور سرسختانه پای فشردیم که فقط خودی، آینده، مبهم و نامشخص می شود.
بجای اینکه به این بپردازیم که کدام شهر پیروز شده است به این بیندیشیم که کدام برنامه ما را به سرمنزلی می رساند.
پرسش بی جواب اینکه، آیا اصلاً به برنامه اعتقاد داریم؟
محمد علی پورفلاح
آقای پورفلاح شما می تونید فرداتون رو پیش بینی کنید که ما بتونیم آینده 4 ساله رو پیش بینی کنیم اینم از اون حرفهاست
شما که اهل فن هستید 4 سال پیش چی پیش بینی می کردید میشه جواب بدید